انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[vesta]

(۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۲۹ ب.ظ)salam5 نوشته شده توسط:  منم فوبیای روز تولد و تحویل سال دارم

یه جورایی هر جفتش آدم و پیر میکنه

البته این حس فکر کنم بخاطر این باشه که میبینیم کاری که باید میکردیم رو نکردیم و جایی که باید میبودیم، نیستیم... یجور حس عقب موندن از رویاها

هنوز تا آخر ۹۴ کلی وقت داریم، میتونیم یه تغییر خیلی کوچک رو انتخاب کنیم و تا آغاز سال جدید بهش پایبند باشیم، و موقع تحویل سال خوشحال باشیم که تغییری رو ایجاد کردیم و سال جدید هم ادامه اش بدیم، دیشب بخاطر این نوشتم ۴۰ روز مانده تا پایان سال ۹۴

میشه یجور چله گرفت، با هر انتخابی که میخوایم

مثلا شروع کنیم کم کم سحرخیز بشیم
یا کتاب خونتر بشیم
ورزش کنیم
رژیم بگیریم، غذامون رو بیشتر بجویم و ...
کمتر وقت برای تلگرام و شبکه های اجتماعی و ... بگذاریم
یه هنری رو که همیشه دلمون میخواست یادبگیریم یا یه چیز مرتبط به رشته امون
یا رو استرس و نقطه ضعفهای دیگه که میدونیم داریم، کار کنیم
یا تغییرات معنوی

این تغییر تو هر بعدی میتونه باشه، ولی خب یه نقطه آغاز کوچیک میتونه باشه برای گام برداشتن تو مسیری که میخوایم

من خیلی وقت پیش شروع کردم یه سری تغییرات رو و خوشحالم که موقع سال تحویل یا چند روز قبلترش روز تولدم (اینو از قصد نوشتم که یاتون باشه کادوهامو بدید ) هر قدرم ناراضی باشم از خودم باز یه تغییراتی هست که بخاطر ایجادشون خوشحالم

فکر کنم همین الان خوبه یه برگه برداریم و بالاش بنویسیم، چله تا سال تحویل ۹۵
و زیرش هر چی که خواستیم رو اضافه کنیم و فقط یادمون باشه چیز عجیب و غریب و بزرگ و دور از ذهن تعریف نکنیم

من خیلی از اینکارا کردم و واقعا جواب میده بخاطر این نوشتم و کاری نیست که خودم انجام نداده باشم و بخوام فقط یه حرف انگیزشی و رو هوا بزنم... انشالله موقع سال تحویل ۹۵ برای تغییری که ایجاد کردیم خدا رو شاکر باشیم

فقط دقت کنید چیزی باشه که بتونید انجامش بدید، چون اگر تعریف کنید و انجام ندید به هر دلیلی بعدش حالتون بدتر میشه و میگید باز نتونستم و بعدها هم بهونه میارید که قبلا هم سعی کردم و نشد

---

(۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۵۲ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  شما خودتونو ناراحت نکنید ننه

آهم میگیرتتونا

[samane .gh]

ادوارد : میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟

آنا : چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بدن

ادوارد : وقتایی که باهات حرف میزنم و

حواست پیش یکی دیگه س،

این میشه رنج!

آنا : خب درد چیه اونوقت؟؟

ادوارد : که با این حال باز دوستت دارم!

از کتاب : «اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند»
رابرت کیوساکی

[۱۰:۳۰]

نصف حسادت به کتمان کردنشه...

[fo-eng]

سلام دوستان.
سایتی که که بتونم از ieeeرایگان مقاله دانلود کنم رو میشه بهم بگید؟

[fatemesoleimani]

من درس دارما با احساساتم بازی نکنید
ننه بزرگ مامانم جلوی چشمام اومده روحش شاد هر کسی را که می دید می گفت چشمم نمی بینه نمی شناسم دایی هام که می اومدن اسمشونا صدا می کرد

[shenia_mana]

دلم گرفته.خدایا بهم ارامش بده.

[Potential]

(۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  یه قسمت هم باید به مانشت اضافه بشه: انجمن پیر زنان مانشت

سلام پیرمرد D:

---

(۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۴۰ ق.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  

(20 بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۴۰ ق.ظ)Potential نوشته شده توسط:  تسلیت بگو. یه شونه میخوام برای گریه کردن و همدردی!

شونه های من در خدمتن
ولی جدی دیگه انقدر هم وخیم نیست در حدی که تسلیت بگم اون طوری باشه باید برای من فاتحه بخونی

من از تو بزرگترم! برای من فاتحه بخون ))

[afrooz-OMD]

کاربر پونه: یه بابایی گفته هرچی که منو نکشه قوی ترم میکنه!
OO

[blackhalo1989]

(۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۰۷ ب.ظ)Potential نوشته شده توسط:  سلام پیرمرد D:

من که هنوز جوونم. بعضی از کاربرا هستن که (نمیخوام بهشون اشاره کنم در این تاپیک) که احساس پیری بهشون دست داده.

[mohammad.ardeshiri]

[fatemesoleimani]

الان باید چند بخشی از مباحثی که مونده را شروع به خوندن کنم تا تموم شه

[blackhalo1989]

یه مدته انقدر صبر کردم خسته شدم. خدایا یا صبر بده یا کاری کن از بلاتکلیفی بیام بیرون.

[fatemesoleimani]

هی یه بخش مونده باید تمومش کنم

[khayyam]

فعلا صبر دارم می کنم ( کار دیگه ای بلد نیستم ) و اصلا از این شرایطم راضی نیستم !....

[afrooz-OMD]

چی حالتونو خیلی خوب میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟