زمان کنونی: ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۵:۳۶ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۶۸۸۱
۱۱ فروردین ۱۳۹۵, ۰۷:۴۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۵۶ ب.ظ، توسط Aurora.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , vesta
ارسال: #۲۶۸۸۲
۱۱ فروردین ۱۳۹۵, ۰۷:۵۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اون موقع که در شرکت کار می کردم یک خانومه چند ماه از ازدواجش گذشته بود با افتخار می گفت تا حالا یک بار هم خونم رو جارو نکردم همش شوهرم جارو می کنه...این طوری هم واقعا بده یعنی یه جوریه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۶۸۸۳
۱۱ فروردین ۱۳۹۵, ۰۸:۴۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
مشکل اینجاست که در شرایط الان دخترا و پسرا هر دو از ازدواج میترسن. بی اعتمادی شده. از بس که این قصه های مربوط به عشق ها و ازدواج های شکست خورده رو شنیدیم. نمیگم بده. خوبه باعث میشه با چشم بازتر انتخاب کنیم. ولی تا یه حدی اش خوبه. شور که بشه میشه اینی که ماها هستیم. اسم ازدواج میاد تنمون میلرزه! پسرا از سنگینی مهریه و توقعات مالی. دخترا هم از زورگویی های احتمالی و قدرنشناسی های شوهر آینده.

ولی واقعا کی گفته که بناست سرنوشت همه موارد مشابه یکی بشه؟!
مثلا همین شما که گفتید به خانمی علاقه داشتید که سه سال از خودتون بزرگتر بوده. اگه این پست رو همون زمان اینجا زده بودید. من شماره یه زوج جوان با همین شرایط رو میدادم که چند روز پیش تولد یک سالگی بچه شون بود.

گاهی فکر میکنم ماها بیشتر منظورم ما دهه شصتی هاست. فراموش مون شده که یه بخشی از ازدواج هم دل هست. اینقدر توی فاز منطق و دودوتا چهارتای عقلی گیر میکنیم که کار از کار بگذره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , vesta , diligent , blackhalo1989 , x86 , Parisa-SH , MisTeR , d_felfelak , soheila-zd , ele , Bahar_HS , khayyam
ارسال: #۲۶۸۸۴
۱۱ فروردین ۱۳۹۵, ۰۸:۵۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
کنکوری ها نخونن من خسته ام دارم این حرف ها رو می زنم.
چقدر ارشد سخته...Sad به نظر کاربردی هم نیست (حداقل این زیرگرایشی که من رفتم). کاش اصلا نمی اومدم. از بعد از عید تا آخر این ترم هر هفته اش استرسه اینقدر که کار می گن. همه هم انجام می دن انجام ندیم ضایع می شیم. همه کارام مونده.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , d_felfelak
ارسال: #۲۶۸۸۵
۱۱ فروردین ۱۳۹۵, ۰۹:۱۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۵۶ ب.ظ، توسط Aurora.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: gogooli , vesta , diligent , Saman , blackhalo1989 , x86 , tabassomesayna , Parisa-SH , MisTeR , shamim_70 , soheila-zd , **sara** , arezoo174 , nina69 , amineh89 , afrooz-OMD , Bahar_HS
ارسال: #۲۶۸۸۶
۱۱ فروردین ۱۳۹۵, ۰۹:۳۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۱ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ ب.ظ، توسط vesta.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
هعی...
به قول استادم یه حرفهایی هم هست که تو دلت بمونه و دردش رو بکشی بهتر از این هست که بگی
*****************************
در انتظار جه نشسته ای
زمان علف خرس نیست عزیزم
هر ثانیه حرام شده اش را
باید حساب پس بدهی
حواست نباشد
همین ساعت لکنته دیواری
به نیش عقربه های تیزش
اشتیاق مرا
به اجزای موریانه پسند تجزیه می کند
و جشم هایت را می برد
مانند دو تمبر باطل شده قدیمی
در البومی کپک زده بجسباند

نگو کسی به فکرت نیست
و نامت را دنیا از یاد برده است
شاید دنیا
تویی و من
و نام ما مهم نیست در جریده عالم
با حروف درشت جاپ شود
همین که جانانه بر لبی جاری شود
تا ابدیت خواهد رفت


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , diligent , sara9009 , soheila-zd , **sara** , NP-Cσмρℓєтє
ارسال: #۲۶۸۸۷
۱۱ فروردین ۱۳۹۵, ۰۹:۵۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۱ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۵۷ ب.ظ، توسط barca.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۱ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۱۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  تا وقتی که الان دیگه همه رفتن سراغ کار و زندگی خودشون. الانم فکر می کنم این حس تنهایی باید یجور دیگه رفع بشه و با این فکر خارج شدن از تنهایی نباید وارد زندگی یکی دیگه شد
به نظر من تنهایی حسی هست که به تعداد ادماهایی که دور رو برت هستن زیاد وابسته نیست. ازدواج هم میشه اون ادمها که تعداشون مهم نیست +۱ مگر اینکه بتونی کسی رو پیدا کنی که درکت کنه یعنی فاز فکریش به تو نزدیک باشه. اونوقت هیچ ایرادی نداره که با این طرز فکر بخوای وارد زندگی کسی شد.
البته قیاس دوستان با همسر اینده از خیلی جهات متفاوته مهم ترین تفاوتش هم ماندگاری رابطه هست....

شجاعت، همیشه فریاد زدن نیست؛ گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: x86 , vesta , Aurora , diligent
ارسال: #۲۶۸۸۸
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۷:۲۶ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ فروردین ۱۳۹۵ ۱۰:۰۶ ق.ظ، توسط Somayeh_Y.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۱ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۱۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  الانم فکر می کنم این حس تنهایی باید یجور دیگه رفع بشه و با این فکر خارج شدن از تنهایی نباید وارد زندگی یکی دیگه شد(اصلا نمی دونم یجور دیگه میشه حس تنهایی رو از بین برد یا نه یا اگرم بشه چطوری) بعدشم فکر می کنم اگرم بشه دیگه چرا باید ازدواج کرد (البته اگر بشه).

چقدر این جملات آشنا بود برامSmile
چند وقت پیش که دقیقا یادم نیست به سال میکشه یا نه. دغدغه ذهن من همین بود. نه فقط به این خاطر که احساس تنهایی میکردم و اینکه هیچ کدوم از اطرافیانم فاز فکری مشابه من نداشتن. بلکه به این خاطر که دیدم زوجی خوشبخت و بسیار بسیار نزدیک از لحاظ فکری که دو هفته قبل از اولین سالگرد ازدواج شون یکی پرواز کرد و رفت.
با خودم گفتم بیا ته تهش تنهایی سمیه! همه چی هم که رو به راه باشه و تحت کنترلت. دیگه عزراییل رو که نمی تونی کاریش بکنی.

پس برای رفع تنهایی باید دنبال یه راهی بگردم که مستقل از آدم ها باشه. یه چیزی که درون خودم بشه.
هنر خیلی کمک کرد. هنر که میگم محدود به چیز خاصی نیست. خیاطی و آشپزی هم هنر هست. حرف زدن با گل و گیاه و طبیعت هم هنره.
و اما اینکه گفتی اگه تنهایی ات رفع بشه چه نیازی به همسر و ازدواج هست.
به نظرم اینطوری نیست. یعنی برا من یکی که اینطوری نبوده. ازدواج تنها یک مزیتش پیدا کردن همدم و رفع تنهایی هست.مزیت های دیگه غیر این داره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , diligent , vesta , MisTeR , tabassomesayna , soheila-zd , **sara** , Parisa-SH , nina69
ارسال: #۲۶۸۸۹
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۱:۲۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ فروردین ۱۳۹۵ ۰۱:۴۸ ب.ظ، توسط vesta.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تا شقایق هست زندگی باید کرد

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی >>وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی >>وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی >>یَفْقَهُوا قَوْلِی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice , gogooli , Aurora , sara9009 , soheila-zd , **sara**
ارسال: #۲۶۸۹۰
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۱:۴۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
وابستگی به خانواده بستگی داره به اینکه چی از خانواده دیده باشید. تو اطراف خودم میبینم افرادی که کلا حسی نسبت به خانواده ندارن. خانواده ای که تا حالا حسی رو به فرزندش منتقل نکرده نباید توقع داشته باشه فرزندش حسی بهشون داشته باشه (بحث احسان به والدین جداست).
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: gogooli , **sara**
ارسال: #۲۶۸۹۱
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۲:۴۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۱ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۱۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  من بعضی وقتا فکر می کنم این حس تنهایی بخاطر عوض شدن شرایط هست. برای خودم تا وقتی سنم کمتر بود، دانشگاه می رفتم دور و برم دوستام بودند هیچ وقت به ازدواج فکر نمی کردم همیشه به شوخی می گرفتمش و ازش فراری هم بودم میگفتم چرا باید اصلا ازدواج کرد. تا وقتی که الان دیگه همه رفتن سراغ کار و زندگی خودشون. الانم فکر می کنم این حس تنهایی باید یجور دیگه رفع بشه و با این فکر خارج شدن از تنهایی نباید وارد زندگی یکی دیگه شد(اصلا نمی دونم یجور دیگه میشه حس تنهایی رو از بین برد یا نه یا اگرم بشه چطوری) بعدشم فکر می کنم اگرم بشه دیگه چرا باید ازدواج کرد (البته اگر بشه).
فکر میکنم بین دوستان و همسر خیلی فرقه. همسر آدم "واقعا" دلسوزشه، میشه بهش در بالاترین حد ممکن بهش اعتماد کرد، وقت مشکلات باهاش مشاوره کرد و بهش تکیه کرد.
تازه به نظر من تجربه کردن عشق حقیقی خودش اونقدر نعمت بزرگیه میارزه آدم در راستای پیدا کردن فرد مناسب تلاش کنه. هرچند احتمال رسیدن به اون چیزی که من تو ذهنمه تقریبا ۱ به صده.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: shamim_70 , diligent , vesta , Aurora , **sara** , khayyam
ارسال: #۲۶۸۹۲
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۳:۱۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ فروردین ۱۳۹۵ ۰۳:۱۷ ب.ظ، توسط shamim_70.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
فکرتون بفکر من نزدیکه!

+من از حرفای Auroraنقل قول گرفتم مثلا!!!!!!!!Dodgy

زمان آدم ها رو دگرگون میکند
اما تصویری را که از آنها داریم
ثابت نگه می دارد
هیچ چیز دردناک تر از این تضاد
میان دگرگونی آدم ها و ثبات خاطره ها نیست


مارسل پروست
از کتاب : در جستجوی زمان از دست رفته
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam
ارسال: #۲۶۸۹۳
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۴:۰۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ فروردین ۱۳۹۵ ۰۴:۰۴ ب.ظ، توسط blackhalo1989.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
فکر می کنم ماشنت شده چند تا جزیره جدا. یه سری اونور دارن برای کنکور می خونن و کاری به این قسمت ندارن. یه سری هم هستن که این قسمت هستن و کاری به کنکوریا ندارن. دغدغه های دو طرف با همدیگه فرق داره.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: gogooli , arefeh.hp , vesta , Aurora , soheila-zd , diligent , **sara** , Parisa-SH , so@ , khayyam
ارسال: #۲۶۸۹۴
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۵:۳۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تقریبا یک سال و نیم بود که رفته بودم سرکار ... کاری که با هزار زحمت و منت پیدا کرده بودم ...
دیروز بهم زنگ زدن گفتن پاشو بیا برای تسویه حساب!! به همین راحتی ...
میخان تعدیل نیرو کنن ... دیروز و امروز واقعا ریخته بودم بهم ... آخه الان ؟؟؟ تو این شرایط ؟؟
دعا کنید برام زودتر با این شرایط کنار بیام و بتونم این یه ماه آخر مونده تا کنکور رو یه جوری جمعش کنم ...
میرم پا کتاب هزار و یک جور فکر و خیال میاد تو سرم ...... نگران آینده ام ....

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: gogooli , sara9009 , vesta , MisTeR , Aurora , nina69 , soheila-zd , diligent , **sara** , Parisa-SH , so@ , afrooz-OMD , Bahar_HS , tabassomesayna
ارسال: #۲۶۸۹۵
۱۲ فروردین ۱۳۹۵, ۰۵:۵۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ فروردین ۱۳۹۵ ۰۵:۳۵ ب.ظ)reza.kh نوشته شده توسط:  تقریبا یک سال و نیم بود که رفته بودم سرکار ... کاری که با هزار زحمت و منت پیدا کرده بودم ...
دیروز بهم زنگ زدن گفتن پاشو بیا برای تسویه حساب!! به همین راحتی ...
میخان تعدیل نیرو کنن ... دیروز و امروز واقعا ریخته بودم بهم ... آخه الان ؟؟؟ تو این شرایط ؟؟
دعا کنید برام زودتر با این شرایط کنار بیام و بتونم این یه ماه آخر مونده تا کنکور رو یه جوری جمعش کنم ...
میرم پا کتاب هزار و یک جور فکر و خیال میاد تو سرم ...... نگران آینده ام ....
اینکه یک دفعه این کار رو کردن عجیب است ولی از این فرصت استفاده کنید حداقل یک نکته مثبت داشته زمانتون برای مطالعه بیشتر شده...به نظرم این یک ماه رو فقط درس بخونید بعد از کنکور فکر کار رو کنید...نگران نباشید بیکار نمی مونید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sara9009 , vesta , Aurora , Skyrim , soheila-zd , **sara** , Bahar_HS


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۶۱۰ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۱,۲۷۹ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۷۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۵,۲۲۴ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۸ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۶ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۴ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۴۸ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۶۷ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۷۵ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close