زمان کنونی: ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۰:۱۷ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۸۱۲۶
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۱۱:۰۲ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۹ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  
(29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۲۳ ق.ظ)samanbeigmiri نوشته شده توسط:  شطرنج باز داریم؟؟
این سایت Chess.com خیلییییییی خوبههههههه من گاهی شطرنج بازی میکنم میتونین با کشورهای مختلف بازی انلاین داشته باشید بهتون امتیاز هم میده..و توی مسابقاتشون شرکت کنید...و همچنین اپش رو هم میتونین روی گوشیتون نصب کنید و از شطرنج لذت ببرید......

اینم سایت شطرنج من!!

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

امکان تماشای بازی دیگران
امکان چت با بازیکن حریف
امکان حل جدول (در این حالت شما با کامپیوتر شطرنج بازی میکنین)
امکان بازی شطرنج چند روزه ای
خلاصه اعتیاد آورهBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sara9009 , Menrva , pezhman.m-AI
ارسال: #۲۸۱۲۷
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۱۱:۳۱ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۳ ق.ظ، توسط codin.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
هدف از این زندگی چیه واقعا؟ خسته شدم.... گاهی به حال مذهبیا غبطه میخورم همه چی براشون مشخصه
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: pezhman.m-AI , Saman , nobody90 , crevice , khayyam
ارسال: #۲۸۱۲۸
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۱۱:۴۹ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۱ ق.ظ)codin نوشته شده توسط:  هدف از این زندگی چیه واقعا؟ خسته شدم.... گاهی به حال مذهبیا غبطه میخورم همه چی براشون مشخصه


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

عجیب است که باز هم این همان دهکده جهانیست که در زیر نور آسمانش بسیجیان رمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه هم بر کازینو های لاسوگاس می تابیده، هم بر حسینه دو کوهه و هم بر گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می گریستند. دنیای عجیبی است نه؟
سید مرتضی آوینی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: codin , dr.a_AI , 10:30
ارسال: #۲۸۱۲۹
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۱۲:۱۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
کسی در باره آزمون استخدام کانون کارشناسان رسمی دادگستری استان ها خبر داره چیه
من پرسدم میگن کار رسمی و با ساعت ثابت نیست به عبارتی کار دولتی نیست .این طور هست؟
والبته هزینه آزمون ۲۰۰هزارتومان هست به نظرتون می صرفه شرکت کرد

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Saman
ارسال: #۲۸۱۳۰
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۱۲:۲۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۱ ق.ظ)codin نوشته شده توسط:  هدف از این زندگی چیه واقعا؟ خسته شدم.... گاهی به حال مذهبیا غبطه میخورم همه چی براشون مشخصه

به نظر می‌رسه که هدف اصلی زندگی زجر کشیدن و اذیت شدن نبوده. ما آدم‌ها خودمون زندگی رو برای خودمون بسیار سخت و طاقت‌فرسا کردیم. اعتقاد راسخ به یه سری مبانی آدم رو از خیلی فکرها راحت می‌کنه. به قول شما، اون آدم مذهبی برای اعتقاداتش حتی ممکنه کشته بشه و به نظر می‌رسه که زندگی اون واقعاً با هدف‌تر از زندگی ماهایی هست که خیلی اوقات به همه چیز و همه کس شک می‌کنیم و مدام بین این و اون معلق هستیم. به نظر می‌رسه تو اون دنیا هم بر اساس میزان سازگاری اعتقادات ما رو قضاوت کنن.

من برم هر جای دنیا قلب من دست تو گیره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989 , pezhman.m-AI , Saman , **sara** , clint , so@ , crevice , khayyam , codin
ارسال: #۲۸۱۳۱
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۱۲:۳۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۱۷ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  کسی در باره آزمون استخدام کانون کارشناسان رسمی دادگستری استان ها خبر داره چیه
من پرسدم میگن کار رسمی و با ساعت ثابت نیست به عبارتی کار دولتی نیست .این طور هست؟
والبته هزینه آزمون ۲۰۰هزارتومان هست به نظرتون می صرفه شرکت کرد

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
شما پس از این آزمون میشین کارشناس دادگستری . و کار قبلیتون رو دارین . یه جورایی پروانه کار تو دادگستری رو میگیرین.
مثلا شما مهندس عمران هستین قبول میشین تو این آزمون
حالا دادگستری برای کارشناسی یه ساختمون نیاز داره یه نیرو بفرسته که استحکام اون ساختمون رو ارزیابی کنه. شما یک ساعت میرین ساختمون رو کارشناسی می کنین . پول کارشناسی اون ساختمون رو هم میگیرین.
یعنی نه حقوق ثابت داره نه کار ثابت . بیشتر به درد کسانی میخوره که تو شغلشون خبره شدن حالا نیاز به یه کار دوم که زیاد هم وقتشون رو نگیره دارن. به خاطر همین اینقدر سابقه کار برای آزمون گذاشتن که خبره ها رو بردارن

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۸۱۳۲
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۱:۰۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۲۰ ب.ظ)admin نوشته شده توسط:  
(30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۱ ق.ظ)codin نوشته شده توسط:  هدف از این زندگی چیه واقعا؟ خسته شدم.... گاهی به حال مذهبیا غبطه میخورم همه چی براشون مشخصه

به نظر می‌رسه که هدف اصلی زندگی زجر کشیدن و اذیت شدن نبوده. ما آدم‌ها خودمون زندگی رو برای خودمون بسیار سخت و طاقت‌فرسا کردیم. اعتقاد راسخ به یه سری مبانی آدم رو از خیلی فکرها راحت می‌کنه. به قول شما، اون آدم مذهبی برای اعتقاداتش حتی ممکنه کشته بشه و به نظر می‌رسه که زندگی اون واقعاً با هدف‌تر از زندگی ماهایی هست که خیلی اوقات به همه چیز و همه کس شک می‌کنیم و مدام بین این و اون معلق هستیم. به نظر می‌رسه تو اون دنیا هم بر اساس میزان سازگاری اعتقادات ما رو قضاوت کنن.
مذهب به صورت کنونی آن تهی از یک کاربرد واقعا مفید و روحانی شده است. مسیحیت در دو هزار سال افراد را بر اساس عقیده شرطی کرد.
انسانها همواره بر سر این عقیده که حقیقت چیست ، در گیر بحث ها و جدل های کلامی و نظری بوده اند
و در این راه یا دیگری را هلاک کرده اند و یا خود به هلاکت رسیده اند. انسانها با نام مذهب خود را درگیر کارهای سرگرم کننده و غافل کننده نگه میدارند، درحالی که رنج ها و پریشانی ها و خشونت هایشان پابرجاست و با آن روزگار خود را به پایان میبرند.

Everyone has duty to pursue his/her aspirations. Seeking your dreams in your future spouse or your children's destination will result in nothing but regrets.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Saman , blx , codin
ارسال: #۲۸۱۳۳
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۱:۵۸ ب.ظ
Rainbow RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ب.ظ)samanbeigmiri نوشته شده توسط:  در قرآن و نهج البلاغه هم تاکید به ماهیت رنج آور بودن زندگی شده.(حیف آیات و صفحات یادم نیست)
متن آیه قرآنی به فارسی این بود : [b]*ما انسان را در رنج آفریدیم*

برای این آیه تفسیرای متفاوتی هست البته
کلا اینکه زندگی چقدر زجر آوره بستگی به دید طرف داره (همون بحث کیفی و نسبی بودن). اون اعتقاداتی هم که گاهی ازش اسم میبرن باعث میشه دیدت به مسئله عوض بشه وگرنه چیزی از دنیا کم نکرده. یکی با یه عقیده ای برخلاف دیگران که عذاب میکشن از اون موقعیت لذت میبره، یکی هم با یه تصوری از موضوعی که به نظر اصلا جایی برای زجر کشیدن نداره کفری میشه

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب
باشد اندر پرده ، بازی‌های پنهان غم مخور
-------------------------------------------------
۹۹ درصد از مواردی که نگرانشان هستید هرگز اتفاق نخواهند افتاد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: pezhman.m-AI
ارسال: #۲۸۱۳۴
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۲:۴۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۵۰ ب.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۱ ق.ظ)codin نوشته شده توسط:  هدف از این زندگی چیه واقعا؟ خسته شدم.... گاهی به حال مذهبیا غبطه میخورم همه چی براشون مشخصه
بله واقعا
من تمام مذهبی هایی که دیدم حالشون خوب بوده ،توی زندگی موفق هستند یا به چیزایی که میخواهند رسیده اند یا از وضعیتی که دارند و آنچه که دارند راضی هستندو با هدف زندگی می کنند
مخصوصا کسانی که با قرآن انس دارند ... پارسال من و دوستم تازه جایی مشغول کار شده بودیم دوتا پروژه نسبتا سنگین داشتیم و فشار عصبی زیادی داشتیم.تصمیم گرفتیم بریم کلاس تدبر قرآن واقعا چیزی که برای من و هم برای دوستم عجیب بود اون طراوت و شادابی و حال خوب کسانی بود که اومده بودند کلاس .
خیلی برامون عجیب بود می گفتیم اینا چه قدر حالشون خوبه چه قدر با نشاط هستند و...
اصلا تک بعدی هم نبودند بقیه فعالیت های اجتماعی را هم انجام میدهند حالا تحصیل ، کار و...
خودشون می گفتند از وقتی با قرآن انس داریم زندگی امون برکت داره

منم خیلی به حالشون غبطه میخوردم

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blx , khayyam , pezhman.m-AI , salam az ma , samaneh@90 , codin , ele
ارسال: #۲۸۱۳۵
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۳:۰۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
به نظر من ادم نباید با دو دسته افراد زیاد معاشرت کنه..
دسته اول ادم هایی هستن که سطح شون خیلی بالا تر از سطح ماست.( سطح علمی ، ثروت، دانش بازار، دانش دینی یا حتی دانش فکری..هر چیزی میتونه باشه) اگه با این دسته زیاد معاشرت بشه ادم حس کوچک بینی نسبت به خودش پیدا میکنه و همش چیزی رو میخواد که از حد توانش بیشتره..خیلی ها شاید این عقیده رو داشته باشن که چه بهتر این محرکی میشه برای بیشتر خواستن بیشتر بدست اوردن ولی به نظرم بهتره ادم قدم به قدم جلو بره .. درجه به درجه جلو بره.. نمیتونی یه شبه میلیاردر بشی..میلیاردر واقعی هم تمایل داره با هم درجه به خودش معاشرت کنه.. شاید بهتر باشه با میلیونر معاشرت کنی بعد که خودت سطح ت اومد بالا و پیشرفت کردی قدم هات رو بزرگتر بزاری.. متوجه ای؟
دسته دوم اونهایی هستن که همیشه ثابت زندگی میکنن.. از ریسک کردن میترسن..ولو اینکه اون ریسک خیلی کوچک باشه.. اینها حالت سکون زندگی رو بیشتر دوست دارن.. دوست دارن با همون حقوق کم یا دانش کم "زندگی" کنن..نظرشون اینه که : " زندگی چیه جز خوش زندگی کردن ، تفریح کردن ، مهمونی رفتن و مهمونی دادن ... همین قدر که در میاریم و میتونیم زندگی کنیم کافیه خدا رو هم شاکریم. "
این دسته هم زیاد جالب نیستن به نظرم باعث میشن متوقف بشی..بیشتر نخوای.. ارزو هات رو فراموش کنی.. اگر چیزی رو دیدی که دلت خواستش به خودت بگی من چجوری بدستش بیارم..امکانش نیست..
------
توی این ۲۳ سال عمری که گرفتم هر دو دسته رو توی زندگیم تجربه کردم..میتونم بگم هر دو دسته وحشتناک بودن برام..
دسته اول : هر چقدر تلاش میکردم بازم نمیتونستم خودم رو نشون بدم.. به چشم نمیومدم .. پیشرفت هام به چشم نمیومد.. همیشه استرس و نگرانی اینکه باید مراقب باشم باید مودب باشم..باید بیشتر بدست بیارم.. یک استرس وصف نشدنی .. یک حس ناراضی بودن از خود..

دسته دوم : دلم نمیخواد توهین بشه ولی حس مرداب بهم دست میداد.. حس اینکه فقط به دنیا اومدم که همین الان زندگی کنم..همین الانه الان. یعنی به یک ساعت بعد خودم هم نگاه نکنم. مثالش اینه که اگه امروز حقوق گرفتم بلافاصله یه مهمونی بدم..فردا برم سفر دو روزه و کلی خرج سفر کنم .. اون لباس قرمزی که دوست داشتم بخرم رو بگیرم..نتیجه اینکه سه هفته اخر ماه رو دوباره بی پول باشم..
باورتون میشه؟ این یه مثال واقعی از یه زندگی واقعی هست که شنیدم.

راستش هیچ کدوم رو دوست ندارم..این دوست نداشتن من یعنی با عقاید بستگانم مخالفم..هر مخالفتی هم یک عکس العملی بعدش خواهد داشت.. گاهی وقتی فکر میکنم این همه مخالف دارم شاید اون ها درست بگن ، ناراحت میشم.. گاهی شده به خودمو فکرام شک کنم.. گاهی به خودم میام و با وجدانم کلنجار میرم که چرا همچین کردی.. دوره جوانی دوره شک میتونه باشه..

دل من اینجاست .. توی یه گوشه دور ولی نزدیک..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: codin , arezoo174 , RASPINA
ارسال: #۲۸۱۳۶
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۳:۵۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
البته به نظرم محیط هم خیلی مهمه از وقتی که اومدم تهران کلی عوض شدم و اون خیام سابق نیستم حتی منی که هیچ یک از نمازهامو قضا نمی دادم چرا نمی تونم نماز بخونم با اینکه می دونم دارم اشتباه می کنم پس من خودم رو مقصر نمی دونم محیطی که ارزش های اسلامی از بین رفته چه بخوای چه نخوای آدم تحت تاثیر قرار می گیره حالا ممکنه این تاثیرپذیری کم باشه یا زیاد ولی هست .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۸۱۳۷
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۴:۱۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  البته به نظرم محیط هم خیلی مهمه از وقتی که اومدم تهران کلی عوض شدم و اون خیام سابق نیستم حتی منی که هیچ یک از نمازهامو قضا نمی دادم چرا نمی تونم نماز بخونم با اینکه می دونم دارم اشتباه می کنم پس من خودم رو مقصر نمی دونم محیطی که ارزش های اسلامی از بین رفته چه بخوای چه نخوای آدم تحت تاثیر قرار می گیره حالا ممکنه این تاثیرپذیری کم باشه یا زیاد ولی هست .
نکته اول اینه که بعضی از ارزش های اسلامی تو تهران پر رنگ تره نسبت به شهرستان. مثلا تو شهرستان به خاطر محیط کوچیک چشم و هم چشمی حتی تو مراسمات مذهبی بیشتره (ارزش اسلامی = اخلاص).
نکته دوم هم اینکه تو همین تهران آدم هایی هستن که کرامات دارن. بعضی از اینا ناشناس هستن. در کنار شما زندگی می کنن بدون اینکه بدونید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam , pezhman.m-AI , gogooli , diligent , salam az ma , so@ , codin , ele
ارسال: #۲۸۱۳۸
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۴:۲۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  البته به نظرم محیط هم خیلی مهمه از وقتی که اومدم تهران کلی عوض شدم و اون خیام سابق نیستم حتی منی که هیچ یک از نمازهامو قضا نمی دادم چرا نمی تونم نماز بخونم با اینکه می دونم دارم اشتباه می کنم پس من خودم رو مقصر نمی دونم محیطی که ارزش های اسلامی از بین رفته چه بخوای چه نخوای آدم تحت تاثیر قرار می گیره حالا ممکنه این تاثیرپذیری کم باشه یا زیاد ولی هست .

یاد حرف یک اخوندی افتادم
من میرفتم مسجد نماز بخونم بعد نماز مغرب و عشا ما رو جمع میکرد و در مورد مسایل دینی و مذهبی حرف میزد تو هفته ۳ بار این جلسات برگزار می شد یادمه تو یکی از جلسات در مورد وضعیت شهرهای بزرگ از هر نظر نوع پوشش و ... سوال پرسیدیم ... توضیح داد و توضیح داد اخرش ی جمله گفت هنوز تو ذهنم مونده گفت بچه ها من خدا رو شکر میکنم تو ایران به دنیا اومدم و خدا رو شکر میکنم تو فلان استان بدنیا امدم و خدا رو شکر میکنم تو فلات شهر ان شهرستان به دنیا امدم و باز خدا رو شکر میکنم تو اون شهر زندگی نمیکنم و روستایی نزدیک ان شهر دارم زندگیم و میکنم که الحمدوالله از هر نظر اینجا خوب است .پس بجایی اینکه بگید اون شهر اینجوری لباس می پوشن و اینجوری رفتار میکنن دیدتون عوض کنید و خدا رو شکر کنید که تو روستایی زندگی میکنید که این خبرا داخلش نیست ..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam , salam az ma , codin
ارسال: #۲۸۱۳۹
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۴:۳۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۴۵ ب.ظ، توسط khayyam.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۲۸ ب.ظ)mostafa122 نوشته شده توسط:  
(30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  البته به نظرم محیط هم خیلی مهمه از وقتی که اومدم تهران کلی عوض شدم و اون خیام سابق نیستم حتی منی که هیچ یک از نمازهامو قضا نمی دادم چرا نمی تونم نماز بخونم با اینکه می دونم دارم اشتباه می کنم پس من خودم رو مقصر نمی دونم محیطی که ارزش های اسلامی از بین رفته چه بخوای چه نخوای آدم تحت تاثیر قرار می گیره حالا ممکنه این تاثیرپذیری کم باشه یا زیاد ولی هست .

یاد حرف یک اخوندی افتادم
من میرفتم مسجد نماز بخونم بعد نماز مغرب و عشا ما رو جمع میکرد و در مورد مسایل دینی و مذهبی حرف میزد تو هفته ۳ بار این جلسات برگزار می شد یادمه تو یکی از جلسات در مورد وضعیت شهرهای بزرگ از هر نظر نوع پوشش و ... سوال پرسیدیم ... توضیح داد و توضیح داد اخرش ی جمله گفت هنوز تو ذهنم مونده گفت بچه ها من خدا رو شکر میکنم تو ایران به دنیا اومدم و خدا رو شکر میکنم تو فلان استان بدنیا امدم و خدا رو شکر میکنم تو فلات شهر ان شهرستان به دنیا امدم و باز خدا رو شکر میکنم تو اون شهر زندگی نمیکنم و روستایی نزدیک ان شهر دارم زندگیم و میکنم که الحمدوالله از هر نظر اینجا خوب است .پس بجایی اینکه بگید اون شهر اینجوری لباس می پوشن و اینجوری رفتار میکنن دیدتون عوض کنید و خدا رو شکر کنید که تو روستایی زندگی میکنید که این خبرا داخلش نیست ..

درسته ولی من تهران زندگی می کنم فعلا نه روستا ! شاید از نظر خیلی از این تهرانیا که هنجارهای اجتماعی و شرعی رو زیر پا گذاشتن فکر کنن خودشون آخر کلاس و آخر به روز بودن هستن ولی از دیدگاه من کلاس و به روز بودن به طرز لباس پوشیدن و دو کلمه حرف زدن به سبک تهرانی نیست ! Idea

(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۱۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  
(30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  البته به نظرم محیط هم خیلی مهمه از وقتی که اومدم تهران کلی عوض شدم و اون خیام سابق نیستم حتی منی که هیچ یک از نمازهامو قضا نمی دادم چرا نمی تونم نماز بخونم با اینکه می دونم دارم اشتباه می کنم پس من خودم رو مقصر نمی دونم محیطی که ارزش های اسلامی از بین رفته چه بخوای چه نخوای آدم تحت تاثیر قرار می گیره حالا ممکنه این تاثیرپذیری کم باشه یا زیاد ولی هست .
نکته اول اینه که بعضی از ارزش های اسلامی تو تهران پر رنگ تره نسبت به شهرستان. مثلا تو شهرستان به خاطر محیط کوچیک چشم و هم چشمی حتی تو مراسمات مذهبی بیشتره (ارزش اسلامی = اخلاص).
نکته دوم هم اینکه تو همین تهران آدم هایی هستن که کرامات دارن. بعضی از اینا ناشناس هستن. در کنار شما زندگی می کنن بدون اینکه بدونید.
ببین من تقریبا هر شهری که فکرشو کنی رفتم ( یزد،سمنان،ساری،بندرعباس و... ) و هر شهری که می رم نوع رفتار اجتماعی اونا رو با تهران مقایسه می کنم
حتی با شهر خودم ... چشم و روهم چشمی با بزرگتر شدن محیط و بودن پیشرفت بیشتر شده و رواج داره نسبت به شهرهای کوچیک ، تعصبات مذهبی هم ربطی به بزرگی و کوچکی شهر نداره به اعتقادات مذهبی ارتباط مستقیم داره .

نه تنها تو تهران بلکه تو هر کجای دنیا حتی جاهایی که باهاشون مشکل داریم آدم هایی هستن که کرامت دارن کسی منکر این قضیه نیست و نباید هم باشه ولی همیشه اقلیت محکوم اکثریت میشن .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: pezhman.m-AI , ele
ارسال: #۲۸۱۴۰
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵, ۰۴:۵۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  البته به نظرم محیط هم خیلی مهمه از وقتی که اومدم تهران کلی عوض شدم و اون خیام سابق نیستم حتی منی که هیچ یک از نمازهامو قضا نمی دادم چرا نمی تونم نماز بخونم با اینکه می دونم دارم اشتباه می کنم پس من خودم رو مقصر نمی دونم محیطی که ارزش های اسلامی از بین رفته چه بخوای چه نخوای آدم تحت تاثیر قرار می گیره حالا ممکنه این تاثیرپذیری کم باشه یا زیاد ولی هست .

کاملا درست میگید و محیط وحشتناک رو آدم تاثیر میذاره! اما واقعا من از اون موقع که اومدم تهران(حدودا ۱۰ ماهه) خیلی حالم بهتر شده. من اعتقاداتم رو داشتم اما تهران اعتقاداتم رو تثبیت کرد. امیدوارم این چیزایی که میگم ریا نباشه. من یک سری باورها داشتم و به حرف میدونستم که اینا درستن. ولی تهران در عمل به من نشون داد که اون باورهام درست بودن. درسته شرایط خیلی سخته و تو این لجن زار تهران که انسانیت واقعا توش گمه، نمیشه به جایی رسید. ولی بنظرم مخلص ترین آدم ها تو همین تهران اند. تو روستای دورافتاده پاک بودن هنر نیست. من خودم قطعا تهران نمیمونم اما نه به خاطره اینکه نمیشه مذهبی موند به خاطره مسائل دیگه ست. راستی برادر خیام این حرفام کلی بود، شما رو مورد خطاب ندادمHeart

عجیب است که باز هم این همان دهکده جهانیست که در زیر نور آسمانش بسیجیان رمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه هم بر کازینو های لاسوگاس می تابیده، هم بر حسینه دو کوهه و هم بر گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می گریستند. دنیای عجیبی است نه؟
سید مرتضی آوینی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam , codin , ele


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۱۶ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۱۹,۷۰۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۲ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۶۳۰ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۸۷ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۳۵ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۴۵ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۱۷ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۱۴ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۵۴ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close