زمان کنونی: ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۵:۲۵ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)

ارسال: #۱۹۰۶
۰۸ مرداد ۱۳۹۵, ۰۴:۳۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۸ مرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۲۹ ب.ظ، توسط blx.)
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۳۹ ب.ظ)clint نوشته شده توسط:  ببینید آقای جویباری این یک انتخاب فرهنگیه و نه غریزی که برای مزاج تنوع طلب چه کنیم؟
مزاج تنوع طلب آقایان ؟!!!!!!!!!

"خانم ها براساس شاخص هایی مثل تحصیلات ،موقعیت اجتماعی و ثروت سبک سنگین می کنند " >>> پس اخلاق و ایمان و اونایی که بعضی از دخترا میگن مال لای کتاباست، آره؟ Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin

(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  ...
لطفاً یکی راهنمائیم کنه که چطور می‌تونم پدر و مادرم رو قانع کنم که در مورد ازدواج رضایت بدن و دست از سرم بردارن؟!
به خدا خجالت می‌کشم وقتی کسی می‌خواد بیاد که خودم می‌دونم پدر و مادرم با موافقت کردن با اومدنش فقط دارن وقتشو می‌گیرن و الکی میاد و میره.
بدتر از همه اینکه مجبورم از پسر مردم ایراد الکی بگیرم.
هر چقدر هم این موضوع رو براشون توضیح میدم بازم حرف خودشون رو می‌زنن. Sad
از قدیم گفتن چیزی که بزرگترا توی خشت خام میبینن ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۹۰۷
۰۸ مرداد ۱۳۹۵, ۰۶:۳۵ ب.ظ
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۳۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  ...
ممنونم از صحبت‌های به جا و منطقی‌تون.
خب راستش خودم هم با گذر زمان بیشتر از قبل به این موضوع باور پیدا کردم اما مشکل من یه چیز دیگه است.
به صحیح بودن باوری که شما بهش اشاره کردید اعتقاد دارم... اما چیزی این وسط هست و حتی خودم هم دقیق نمی‌دونم چه حسیه و نمی‌تونم به دیگران توضیحش بدم... برای همین تا الآن همیشه برای توضیح علت دوری از ازدواجم به درس و کار و مسئولیت‌های زندگی مشترک و دور شدن از اهداف و آرزوهام پناه بردم...
ببینید... مگه غیر از اینه که هر آدمی یه جائی از زندگیش احساس می‌کنه که باید ازدواج کنه و همراه زندگیش رو پیدا کنه؟!
خب تو سن ما بعضی نیازها هست که طبیعیه همه داشته باشن... مثل دوست داشتن، دوست داشته شدن، تکیه‌گاه داشتن و خیلی چیزای دیگه که فقط با همسر می‌شه داشت...
منم نمیگم اینا رو نمی‌خوام... چرا... منم مثل همه... اما درد من اینه که من هنوز دنیای تنهائی خودم رو اون‌جور که می‌خوام تجربه نکردم... من دلم یه تنهائی عمیق می‌خواد... دور از همه... که داشتنش بعد از ازدواج محال ممکنه... یه موضوع مهم دیگه هم اینه که ازدواح دنیای آدم رو تغییر میده و من از این تغییر می‌ترسم... احساس می‌کنم دنیای بعد از ازدواج هر چقدر هم که خوب باشه بازم ذیگه متعلق به خود خود آدم نیست... یکی هست که تو همه چیز نقش داره و همه مسائل زندگی تحت تأثیر اون قرار می‌گیره... و توضیح منظورم از این موضوع همون چیزیه که تا حالا نتونستم برای کسی جا بندازم... یکی دو بار خواستم توضیح بدم اما وقتی دیدم هیچکس درکم نمی‌کنه دیگه نگفتمش... فقط گفتم درس... کار...
حرف خانوم حمیده منو یاد یه اتفاقی انداخت؛ همین دو سه روز پیش رفته بودم بیرون برا خودم یه صندل بخرم که برا محل کار استفاده کنم ازش و راحت تر باشم. من کلا آدم سخت پسندیم فک کنم، خیلی از دوستامم تایید میکنن این مطلب رو، حالا خوب یا بد بودنش از دید بقیه برام مهم نیست خیلی اما خودم راضیم Big Grin مغازه ای که برای خرید اول رفتم همون کفش فروشی خودمه که سالهاست مشتریشونم، وقتی ازش صندل خواستم گفت اینجا نداریم و باید بری دو تا مغازه اونوریمون. من که همیشه میرفتم مغازه اصلی خود حاجی وقتی حرف مغازه اونوری شد یه لحظه تو دلم گفتم "فک نکنم اون جنس دلخواه منو داشته باشه و بتونه منو راضی کنه" ولی باز گفتم امتحانش مجانیه بریم ببینیم چی داره و چی پیش میاد. آقایون و خانوما با دوستم رفتیم داخل اون یکی فروشگاه و پسر حاجی اومد و سلام و چی میخواین و منم نیازمو گفتم بهش؛ که یه صندل جنس خوب و راحت میخام برا محل کارم و اینا. رفتیم پشت ویترین چند مدلو دیدیم و ایشون هم پیشنهادات خودشو داد. بعد که رفتیم داخل و شماره پامو پرسید و چنتاشونو آورد که امتحان کنم، منم یکی یکی میپوشیدمو چند قدم راه میرفتم و نظر دوستم مهدی رو میپرسیدم. Particular بودنم گل کرده بود و توی اون لحظه ها داشتم به سفت کف همه کفشا دقت میکردم توی بررسی ذهنی خودم . خلاصه داشتم صرف نظر میکردم از خرید که یهو دلمو زدم به دریا و حرف دلمو زدم به فروشنده؛ اینکه اینا خیلی سفتن و اینا استاندارد نیستن و ... Big GrinBig GrinBig Grin بنده خدا حالا مدام میگفت اینا بهترین جنسه، کفش طبیه و کفش پا بخوره کفِش نرم میشه و فلان و بهمان Big Grin آقا منم اصلا به حرفاش اعتنا نمیکردم تا اینکه؟؟؟ تا اینکه ایشون پیشنهاد ارائه یه مثال نقض خیلی قشنگ داد؛ گفت همین کفش راحتی چرمی اسپورت پات که از خودمون خریدی، الان با کفش مشکل داری؟ گفتم نه! گفت نرمه ینی؟ گفتم آره! گفت الان برم همین مدلو بیارم ببینی کفش روز اول خرید چطور بوده؟ گفتم باشه! خلاصه رفت و آورد و من حـــــــســــــــاس لنگه چپ کفشمو درآوردم گذاشتم کنار اونی که آورده بود مقایسه کردمشون ببینم همون جنسه، تا آج کف کفش همه چی مث هم بود! حالا من وقتی کف کفش نو رو تست میکردم همچی سفت بود که ... Exclamation خلاصه این فروشنده و مهدی هم واستاده بودن و تست منو تماشا میکردن! وقتی دیدم همه چی طبق حرف ایشون درسته و اصلا ذهنیت من الکی منفی بوده و علی رغم اطلاعات ناقصم در زمینه کفش بازم به حرف ایشون اعتنا نکردم و ... برگشتم رو به فروشنده و در حالی که داشت لبخند میزد بهم بهش گفتم "آقا من غلط کردم Big Grin حق با شما بود! چه خوب شد که متوجه اشتباهم شدم" . خلاصه اون صندل رو با تخفیف مشتری همیشگی، خریدم و الانم راضیم. متوجه شدم هنوزم خیلی جاها صادقانه حرف دلو زدن میتونه مفید باشه، مخصوصا جاهایی که شاید خیلی سیفتی کریتیکال نباشه (مث خرید یه صندل مثلا Big Grin) اما میتونه تو احساس ما به زندگی تاثیر داشته باشه (لذت داشتن یه صندل خوب و راحت Tongue). باید متناسب با شرایط و آدم روبرومون با مسائل برخورد کنیم، نه اینکه مساله همه چی رو تحت پوشش قرار بده؛ تجربه خیلیا ثابت کرده انعطاف پذیری هوشیارانه کلید حل بسیاری از بن بست های زندگیه.

متاسفانه عدم درک جوونا (چه دخترا چه پسرا) توسط پدر و مادر (و بیشتر ازون؛ جامعه سنتی) بواسطه تفاوت شرایطشون و عدم درک متقابل چیزیه که هست. سه تا نکته رو لازم میدونم در قالب نظر شخصیم بهتون بگم: ۱- اگه دنیای تنهایی تون براتون مهمه، اینو بصورت شفاف به خواستگارتون بگید! شاید اونم هیچ مشکلی نداشته باشه وحتی موافق باشه با نظرتون! (اینم بگم که ما مردا خودمون یه چیزی داریم بنام "غار تنهایی" Big Grin فوقش وقتی آقاتون رفت تو غار شمام وقت دارین برین تو تنهایی خودتون Wink ) ۲- ولایت یه مرد بر شما در ازدواج شاید بتونه باعث محدود شدن شما بشه، اما این اتفاق ناخوشایند بستگی به انتخاب خود شما داره که به چه کسی بله بگید. دغدغه هاتون و سطح آزادی های دلخواهتونو بیان کنید برای پسری که به یه امیدی اومده پیشتون Big Grin شاید اصلا مشکلی نباشه ۳- اینکه درس و کار و اینا رو بهانه پاک کردن صورت مساله کنیم نه تو دنیا گردباد بوجود میاد نه شاخص بورس افت میکنه نه کسی میاد سراغ ما بگه دردت چیه! تنها کسی که این وسط از همه بیشتر ضربه میخوره خودمونیم. برای درک متقابل باید مهارت های زندگیمون رو بهبود بدیم، باید بیشتر و بهتر با هم حرف بزنیم و ...
آخر کلامم اینه این سه مورد نباید عوامل بازدارنده ازدواج شما یا بقیه دخترای وطن باشن، بلکه باید بصورت درست و در زمان و مکان مناسب با افراد مرتبط در میون گذاشته بشه. زمینه چینی و امتحانش هم مجانیه فک کنم Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: aamitis
ارسال: #۱۹۰۸
۰۸ مرداد ۱۳۹۵, ۱۰:۱۴ ب.ظ
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  من اگر روزی ازدواج کنم وظیفه خودم میدونم که به همسرم کمک کنم به آرزوها و رویاهاش برسه حتی اگر به قیمت گذاشتن از حقوق زناشویی باشه. مطمئنم خیلی دیگر از آقایون هم کم و بیش اینطوری هستند
بنظرم با این صحبت ها میشه یه دختر ۱۵ ساله رو اغواکرد

Everyone has duty to pursue his/her aspirations. Seeking your dreams in your future spouse or your children's destination will result in nothing but regrets.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۹۰۹
۰۸ مرداد ۱۳۹۵, ۱۰:۳۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۳۸ ب.ظ، توسط khayyam.)
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۱۴ ب.ظ)clint نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  من اگر روزی ازدواج کنم وظیفه خودم میدونم که به همسرم کمک کنم به آرزوها و رویاهاش برسه حتی اگر به قیمت گذاشتن از حقوق زناشویی باشه. مطمئنم خیلی دیگر از آقایون هم کم و بیش اینطوری هستند
بنظرم با این صحبت ها میشه یه دختر ۱۵ ساله رو اغواکرد

چیزی که من دیدم تمام دختران ( سن و سال مهم نیست ) با شیرین زبانی اغوا میشن !

مواظب باشید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۹۱۰
۰۸ مرداد ۱۳۹۵, ۱۱:۱۸ ب.ظ
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
من کلیه ی صحبت های خانم clint در متن مذبور که باعث واکنش هایی از سمت آقایون شد رو تایید می کنم و فکر میکنم ایشون در صحبت هاشون کاملا حرف دل آقایون و دردل خانم ها رو به خوبی منعکس کردند. برای همه ی صحبت هاشون هم دلیل میارم. منتها من مثل ایشون نمیتونم زیبا بنویسم پس خیلی ساده توضیح میدم. باشد که فکر عمیقی که در پس جملات ایشون هست بهتر درک بشه. البته اینکار رو صرفا به خاطر خودم و اینکه نظرات من هم با ایشون یکسان هست انجام میدم. تشکر

(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۵۲ ب.ظ)clint نوشته شده توسط:  ازدواج ممکن است مرد را کاهش دهد اما تقریبا زن را نابود می کند.
از یاد بردن خود بلی زیباست اما از خود گذشتگی او حتی مزاحم جلوه می کند.
کاملا به جنبه ی ذات طبیعی افرینش زن اشاره می کنند موضوعی که آقای codin هم در پاسخ به ایشون بیان کردند.
ایشون از کلمه ی تقریبا هم کاملا به جا استفاده کردند. در ازدواج خانمها به طور طبیعی و کاملا خودخواسته حاضرن برای فرزندانشون و خانوادشون فداکاری کنند و این جنبه ی غریزی وجودشون هست. اما دلیل نمیشه جنبه ی عقلی هر کسی حتما غریزه اش رو هم تایید کنه. خوردن غریزی است اما شما تا کجا حاضرید بخورید؟ قطعا عقل گاهی به ما اخطار و هشدار هم میدهد. وقتی یه خانوم زندگیش رو تاکید میکنم خودخواسته وقف خانوادش میکنه قطعا گاهی اوقات به موقعیت اجتماعی و زندگی شخصی که می تونست هم داشته باشه فکر میکنه. حتی مادر من که زن نسل قدیم هست به اینکه چرا نرفته درسش رو ادامه بده یا چرا شاغل نشده و ... هنوز که هنوزه فکر میکنه. یک زن امروزی که ایدال های شخصی هم برای خودش داره طبعا دوست داره توازنی بین غریزه و ارمان هاش ایجاد بشه. توقع درک شدن ایدال هاش از سمت همسر آینده کمترین کاری است که یه مرد میتونه براش بکنه. که باز هم در بهترین حالت این خانوم هست که فشار و سختی مضاعفی رو برای رسیدن به اهدافش پس از زندگی مشترک باید بده.
"واقعیت این است که قانون های مردانه و نیز اجتماعی که مردها به دست خود و به نفع خودشان ساخته اند؛ وضع زن را به شکلی تعیین کرده که اکنون برای هر دو جنس منبع آزار است. زن به دلیل این که به او اجازه داده نشده به خود متکی باشد این همه بر مرد سنگینی می کند. "

این جمله ی ایشون هم که حرف دل آقویون هست. اگر خانم شما شاغل باشه و عاقل باشه و باصطلاح دستش تو خرج باشه. فکر نمی کنید مهم ترین دغدغه ی اقایون در این زمونه(که البته حق هم دارند) که مشکلات اقتصادی هست تا حد زیادی رفع بشه؟ اگر تربیت جامعه ی ما بره به سمتی که خانومها هم یاد بگیرن از نظر مالی مستقل بار بیان و این تبدیل به یک امر عادی بشه قطعا هیچکدوم از طرفین بعدا در زندگی مشترک منتی بر دیگری نمیذاره. اگر شما که نسل تحصیل کرده هستید نتونید با این مسایل کنار بیاید و فرهنگ سازی رو حتی شده از خودتون آغاز نکنید که دیگه بحثی باقی نمیمونهExclamation
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: clint , sara9009 , sss
ارسال: #۱۹۱۱
۰۸ مرداد ۱۳۹۵, ۱۱:۴۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۹ ب.ظ، توسط codin.)
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۱۴ ب.ظ)clint نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  من اگر روزی ازدواج کنم وظیفه خودم میدونم که به همسرم کمک کنم به آرزوها و رویاهاش برسه حتی اگر به قیمت گذاشتن از حقوق زناشویی باشه. مطمئنم خیلی دیگر از آقایون هم کم و بیش اینطوری هستند
بنظرم با این صحبت ها میشه یه دختر ۱۵ ساله رو اغواکرد

وقتی از حرف های یک کاربر رندوم در یک انجمن که نه میشناسیدش و نه هویت واقعی اش مشخصه که بخواد منفعتی ببره یا به قول شما کسی را اغوا کنه همچنین برداشتی میکنید این دقیقا تاکیدی بر حرف من مبنی بر وجود بدبینی در مرد ها و زن ها (نظیر پست شما) هست.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blx
ارسال: #۱۹۱۲
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۱۲:۱۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۲۵ ق.ظ، توسط crevice.)
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
آدم هر وقت تفکرات پر و از غلو رو میبینه تعجب میکنه. فکر میکنم منشا این نوع تفکرات کتاب، فیلم و یا مشاهدات نافرجام باشه. والا دوران رضا کچل و پدر سالار که نیست.
هر چند، باید هم یکسری محدودیتها وجود داشته باشه. اگر اینجوره پسر هم مثل زمان مجردی هر کاری دلش میخاد انجام بده. آیا این از نظر زن پذیرفتنیه؟! پس مرد هم مثل زن بعد از ازدواج محدودیت هایی(هر چند کمتر) رو داره. ازدواج مسیولیت، و مسیولیت هم محدودیت به ارمغان میاره.
هم خدا و هم خرما که نمیشه. trade-off لازمه زندگی مشترک. ۱۰۰ درصد توی بعضی موارد آرامشی گرفته میشه اما باید دید که از چی زده و به چی اضافه میشه.

Sent from my galaxy note 4 using Tapatalk
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989 , ele , karbar , blx , sss
ارسال: #۱۹۱۳
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۱۲:۵۳ ق.ظ
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
بله آقای codin مردهای بسیاری هستند همسر و مادر خود را محترم‌ می‌شمارند و بازگو می‌کنند که‌ زن‌ با مرد برابر است‌ وقتی‌ که نسبت‌ به‌ زن‌ رفتاری‌ از سر همکاری‌ و نیکخواهی‌ دارند ، اصل‌ برابری‌ انتزاعی‌ را موضوع‌ قرار می‌دهند و نابرابری‌ غیر انتزاعی‌ را که‌ در ذات خود قبول دارند ؛اما خدا نکند با همسر خود دچار تضاد شوند آنوقت است که مرد سنتی درونشان بیدار می شود
به هر حال شما اگر می فرمودید که در عقدنامه تان شروط ضمن عقد زیر رو قید می کنید اون وقت صحبت از اغواگری نبود
۱- زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر می دهد تا زوجه در هر زمانی که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و از قید زوجیت خود را رها کند، به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه.

۲- زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود و نیاز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه برای اخذ یا تمدید یا تجدید گذرنامه و این اجازه دائمی است.

۳- زوجه حق ادامه تحصیل تا هر مرحله یی که لازم بداند و در هر مکان و محلی که ایجاب کند مخیر است.

۴- زوج، زوجه را در انتخاب هر شغلی که مایل باشد و هر کجا که بتواند کار کند، مخیر می کند و اجازه می دهد که مشغول به کار شود.

۵- زوج و زوجه متعهد می شوند هنگام جدایی اعم از اینکه متارکه به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن کلیه دارایی که بعد از ازدواج دائم زوجین به دست می آورند بین آنها به مناصفه تقسیم شود.

۶- حق انتخاب مسکن و تعیین شهر یا محلی که زندگی مشترک در آنجا ادامه پیدا کند با زوجه خواهد بود.

۷- اگر در آینده زوجین دارای فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نیازی به اذن پدر ندارند.
فقط خواهشا دوستان سفسطه هایی از جنس وجود مقدس‌ زن‌ برای‌ کار درخارج‌ منزل‌ و ساییده‌ شدن‌ به‌ زیر بار طاقت‌ فرسای‌ بازار کار حیف‌ است‌. آیا نداشتن‌ حق‌ طلاق‌ برای‌ زن‌ چیزی‌ جزحمایت‌ از اوست‌؟ آیا اگر زن‌ که‌ روح‌ لطیفی‌ دارد بر اثر اقدام‌ ناشایست‌ مرد دلشکسته‌ شود و عجولانه‌ از مرد جدا شود روحیه‌ی‌ حساس‌ او پس‌ از طلاق‌ دستخوش‌ طوفانهای‌ سهمگین‌ نخواهد شد ؟ و آیا ... نکنند که گوشمان پر است

Everyone has duty to pursue his/her aspirations. Seeking your dreams in your future spouse or your children's destination will result in nothing but regrets.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: targol
ارسال: #۱۹۱۴
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۰۲:۲۸ ق.ظ
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
احتمالا یه مدت نسبتا طولانی از مانشت و پست گذاشتن بنا به دلایلی دور باشم .

ببینم وقتی که برگشتم چقدر صفحه پر کردید ..

دوستانی هم که از پست ها و با صحبت های من مشکل داشتن سعی کنید حلال کنید .

موفق باشید ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blx
ارسال: #۱۹۱۵
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۰۹:۲۸ ق.ظ
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ب.ظ)Jooybari نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۸ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۵۰ ق.ظ)mostafa122 نوشته شده توسط:  ما هم پری شب یکی و فرستادیم برام خواستگاری
دختر گفته بزار فکر کنمSmile
میخوام فکر نکنی Big Grin پسر به این خوبی Cool
حالا نگفته چقد باید فکر کنه فقط گفته باید فکر کنم و ما منتظریمBlush
یعنی دختر بدبخت فکر هم نکنه؟
این قدر ارزش دختر اومده پایین؟ یه زمانی یه خواستگار باید چند بار میرفت میامد شما یه واسطه فرستادین توقع دارین دختر از خدا خواسته همون اول بگه بله؟ واقعا اینجاست که آدم نمیدونه چی بگه!!!!

سلام. فکر بکنه ولی توهین نکنه. نباید انتظار داشته باشه پسره به حالت hibernate بمونه که خانم بهشون بگن اجازه خواستگاری میدن یا نه. بعضی ها انتظار دارن چندتا خواستگار در طول یک مدت بیاد سراغشون. بعد بهشون بگن قصد داریم فکر کنیم. بعد سبک سنگین کنن ببینن کدومشون بهتره. به اونی که بهتر بود بگن تشریف بیارید. این توهین به خانواده پسر محسوب میشه. چطور انتظار دارن یک پسر فقط یک جا خواستگاری بره و منتظر جواب ایشون باشه. اگه همچین نگرشی داره باید بعد از اینکه با اونی که انتخاب کرد تماس گرفت انتظار داشته باشه طرف بگه ما رفتیم جای دیگه، اونا از شما بهتر بودن.

ببخشیدا اکثر پسرا هم هزار تا دختر توی یه زمان برانداز میکنن و سبک سنگین میکنن، چنان گفتید انگار پسرا منتظر جواب دختر میشینن،
حالا چندتا پسر خوب هم شاید باشه که اینجوری نباشه
اکثر پسرا هم به جای اینکه به زیبایی شخصیت دختر نگاه کنن به زیبایی اندامش نگاه میکنن
و به جای اینکه شان خانواده را آبروداری و نون حلال خوردنشون بدونن، شغل و میزان درآمد میدونن
و برای خیلی از دخترها هم همینطور
متاسفانه وقتی که ارزشا عوض میشن عوضی ها با ارزش میشن
امیدوارم ما ارزش هامون عوض نشه هیچوقت
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: karbar , ماه بانو , samaneh@90 , blx , Hera , sss
ارسال: #۱۹۱۶
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۰۹:۳۷ ق.ظ
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
از همش قشنگ تر اینه که دختر منتظره خانواده پسر زنگ بزنه
و پسر منتظره خانواده دختر زنگ بزنه و اجازه بعدی برای تشریف فرمایی رو بده
حالا کدوم درسته به نظر شما؟

کلا ازدواج ها عجیب و غریب شدن

دوست من

اگه یه روز چشاتو باز کردی و خودت رو وسط یه کوره دیدی ،

نترس و سعی کن پخته بیرون بیای ، وگرنه سوختن رو همه بلدن ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blx
ارسال: #۱۹۱۷
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۱۱:۴۲ ق.ظ
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷ ق.ظ)aamitis نوشته شده توسط:  از همش قشنگ تر اینه که دختر منتظره خانواده پسر زنگ بزنه
و پسر منتظره خانواده دختر زنگ بزنه و اجازه بعدی برای تشریف فرمایی رو بده
حالا کدوم درسته به نظر شما؟

کلا ازدواج ها عجیب و غریب شدن

خانواده ی پسر باید زنگ بزنه

دختر سرچشمه ناز و پسر نیاز
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blx , aamitis , Riemann
ارسال: #۱۹۱۸
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۱۲:۱۲ ب.ظ
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ب.ظ)Jooybari نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۸ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۵۰ ق.ظ)mostafa122 نوشته شده توسط:  ما هم پری شب یکی و فرستادیم برام خواستگاری
دختر گفته بزار فکر کنمSmile
میخوام فکر نکنی Big Grin پسر به این خوبی Cool
حالا نگفته چقد باید فکر کنه فقط گفته باید فکر کنم و ما منتظریمBlush
یعنی دختر بدبخت فکر هم نکنه؟
این قدر ارزش دختر اومده پایین؟ یه زمانی یه خواستگار باید چند بار میرفت میامد شما یه واسطه فرستادین توقع دارین دختر از خدا خواسته همون اول بگه بله؟ واقعا اینجاست که آدم نمیدونه چی بگه!!!!

سلام. فکر بکنه ولی توهین نکنه. نباید انتظار داشته باشه پسره به حالت hibernate بمونه که خانم بهشون بگن اجازه خواستگاری میدن یا نه. بعضی ها انتظار دارن چندتا خواستگار در طول یک مدت بیاد سراغشون. بعد بهشون بگن قصد داریم فکر کنیم. بعد سبک سنگین کنن ببینن کدومشون بهتره. به اونی که بهتر بود بگن تشریف بیارید. این توهین به خانواده پسر محسوب میشه. چطور انتظار دارن یک پسر فقط یک جا خواستگاری بره و منتظر جواب ایشون باشه. اگه همچین نگرشی داره باید بعد از اینکه با اونی که انتخاب کرد تماس گرفت انتظار داشته باشه طرف بگه ما رفتیم جای دیگه، اونا از شما بهتر بودن.

وای نه. خیلی بده.
من خودم یکبار برام اتفاق اُفتاد که زمانی که یک خانواده‌ای به خونمون رفت و آمد می‌کردن برای خواستگاری، یکی دیگه هم تماس گرفت که بیاد. انقدر حالم بد شد...
اصلاً چطوری می‌شه آدم وقتی داره برای ازدواج با یک نفر صحبت می‌کنه همزمان با فرد دیگه‌ای هم در مورد ازدواج صحبت کنه؟!
نمی‌دونم. شاید هم در واقع بد نباشه.
اما من که هرگز نمی‌تونم فکرشو هم کنم.
_____________
یک لحظه دلم برای خودم سوخت.
من تا الآن هرگز اجازه ندادم کسی برای خواستگاری بیاد خونمون. چون می‌دونستم که اصلاً قصد ازدواج ندارم و اگر هم بیان جوابم منفیه. اما پدر و مادرم با این بهانه که "بذار بیان اگر نخواستی بگو نه" بعضیاشون رو گذاشتن بیان. منم به خاطر حفظ ظاهر و آبرو تو جائی حاضر شدم که خودم بیشتر از سایر حاضرینش می‌دونستم چقدر الکیه و آخر و عاقبتی نداره.
______________
لطفاً یکی راهنمائیم کنه که چطور می‌تونم پدر و مادرم رو قانع کنم که در مورد ازدواج رضایت بدن و دست از سرم بردارن؟!
به خدا خجالت می‌کشم وقتی کسی می‌خواد بیاد که خودم می‌دونم پدر و مادرم با موافقت کردن با اومدنش فقط دارن وقتشو می‌گیرن و الکی میاد و میره.
بدتر از همه اینکه مجبورم از پسر مردم ایراد الکی بگیرم.
هر چقدر هم این موضوع رو براشون توضیح میدم بازم حرف خودشون رو می‌زنن. Sad

جسارتا من فکر نمیکنم ازدواج پدیده ای باشه که به ذات خودش بد باشه. من شخصا فکر می کنم ازدواج ریسک شدیدیه و میتونه تمام رویاهای آدم را تبدیل به روزمره گی های زندگی کنه ولی اگر فرد بتونه همسر match خودش پیدا کنه به نظرم مزایای خیلی زیادی داره و آدم را در راستای رسیدن به کمالی که برای خودش تعریف کرده کمک میکنه و از مجردی خیلی بهتره. انگار که یک هم تیمی برای رسیدن به کمال پیدا میکنید.

آقا قضیه این "کمال" دقیقا چیه؟؟ که با ازدواج به کمال میخوان برسن؟ دقیقا کجا؟ چه حالتی؟ به نظر من خیلی حرف کلیشه ای هستش
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۹۱۹
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۰۴:۳۲ ب.ظ
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷ ق.ظ)aamitis نوشته شده توسط:  از همش قشنگ تر اینه که دختر منتظره خانواده پسر زنگ بزنه
و پسر منتظره خانواده دختر زنگ بزنه و اجازه بعدی برای تشریف فرمایی رو بده
حالا کدوم درسته به نظر شما؟

کلا ازدواج ها عجیب و غریب شدن

به نظر بنده اگه دختر و پسر کمی باهوش باشن میتونن تو همون جلسه ی اول با پرسیدن چند سوال بنیادی به این نتیجه برسن که "آیا نیازی هست جلسه ی دوم برگزار بشه یا نه!". یعنی باید سعی بشه تو جلسه ی اول سوال هایی پرسیده بشه که هم برای دختر و هم برای پسر خط قرمز محسوب میشن. مثلا اگه یه پسری گفت من نماز نمیخونم و نماز برای دختر خانم مهم باشه چه کاریه؟ همونجا بگه نه! ولی اگه تو خط قرمزها مشکل جدی وجود نداشت، میتونن با هم برای جلسه‌ی (آقا منم نیم فاصله بلدما Big Grin) بعدی هماهنگ کنن.

(۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ)amirid نوشته شده توسط:  آقا قضیه این "کمال" دقیقا چیه؟؟ که با ازدواج به کمال میخوان برسن؟ دقیقا کجا؟ چه حالتی؟ به نظر من خیلی حرف کلیشه ای هستش

در یک نگاه کلی بنده با شما موافقم. کمال و این داستان ها همینطور که میگید واقعا کلیشه ای هست. میلیون ها آدم ازدواج کردن و الان متاهل هستن و قبلُ بعدِ ازدواجشون هیچ فرقی با هم نکرده. خیلی ها هم شاید با هدف همین "کمال" جلو رفتن ولی دیدن که اشتباه فکر میکردن و الان دچار روزمررگی شدیدی شدن که حتی فرصت فکر کردن به «کمال» رو هم ندارن چه برسه به اینکه بخوان با همسر محترمشون به اون برسن.

اما در نگاه جزئی تر شاید بعضی افراد نسبتا خاص، تکُ توک بتونن با ازدواج کمی پیشرفت کنن و در مسیر «کمال» قدم بردارن. فقط دقت بشه که اینجا تعریفی از کمال ارائه نشد. به نظرم تو این متن‌ها، کمال یک موجود انتزاعی از خواسته‌های انسانی هست و در مقابل خواسته‌های حیوانی قرار داره.

آرزوی دل من، حل هر مشکل من
ای همه حاصل من، دورم از خویش مکن
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SepidehP , aamitis
ارسال: #۱۹۲۰
۰۹ مرداد ۱۳۹۵, ۰۵:۰۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۲۴ ب.ظ، توسط codin.)
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
(۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ)amirid نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ب.ظ)Jooybari نوشته شده توسط:  
(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۸ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  یعنی دختر بدبخت فکر هم نکنه؟
این قدر ارزش دختر اومده پایین؟ یه زمانی یه خواستگار باید چند بار میرفت میامد شما یه واسطه فرستادین توقع دارین دختر از خدا خواسته همون اول بگه بله؟ واقعا اینجاست که آدم نمیدونه چی بگه!!!!

سلام. فکر بکنه ولی توهین نکنه. نباید انتظار داشته باشه پسره به حالت hibernate بمونه که خانم بهشون بگن اجازه خواستگاری میدن یا نه. بعضی ها انتظار دارن چندتا خواستگار در طول یک مدت بیاد سراغشون. بعد بهشون بگن قصد داریم فکر کنیم. بعد سبک سنگین کنن ببینن کدومشون بهتره. به اونی که بهتر بود بگن تشریف بیارید. این توهین به خانواده پسر محسوب میشه. چطور انتظار دارن یک پسر فقط یک جا خواستگاری بره و منتظر جواب ایشون باشه. اگه همچین نگرشی داره باید بعد از اینکه با اونی که انتخاب کرد تماس گرفت انتظار داشته باشه طرف بگه ما رفتیم جای دیگه، اونا از شما بهتر بودن.

وای نه. خیلی بده.
من خودم یکبار برام اتفاق اُفتاد که زمانی که یک خانواده‌ای به خونمون رفت و آمد می‌کردن برای خواستگاری، یکی دیگه هم تماس گرفت که بیاد. انقدر حالم بد شد...
اصلاً چطوری می‌شه آدم وقتی داره برای ازدواج با یک نفر صحبت می‌کنه همزمان با فرد دیگه‌ای هم در مورد ازدواج صحبت کنه؟!
نمی‌دونم. شاید هم در واقع بد نباشه.
اما من که هرگز نمی‌تونم فکرشو هم کنم.
_____________
یک لحظه دلم برای خودم سوخت.
من تا الآن هرگز اجازه ندادم کسی برای خواستگاری بیاد خونمون. چون می‌دونستم که اصلاً قصد ازدواج ندارم و اگر هم بیان جوابم منفیه. اما پدر و مادرم با این بهانه که "بذار بیان اگر نخواستی بگو نه" بعضیاشون رو گذاشتن بیان. منم به خاطر حفظ ظاهر و آبرو تو جائی حاضر شدم که خودم بیشتر از سایر حاضرینش می‌دونستم چقدر الکیه و آخر و عاقبتی نداره.
______________
لطفاً یکی راهنمائیم کنه که چطور می‌تونم پدر و مادرم رو قانع کنم که در مورد ازدواج رضایت بدن و دست از سرم بردارن؟!
به خدا خجالت می‌کشم وقتی کسی می‌خواد بیاد که خودم می‌دونم پدر و مادرم با موافقت کردن با اومدنش فقط دارن وقتشو می‌گیرن و الکی میاد و میره.
بدتر از همه اینکه مجبورم از پسر مردم ایراد الکی بگیرم.
هر چقدر هم این موضوع رو براشون توضیح میدم بازم حرف خودشون رو می‌زنن. Sad

جسارتا من فکر نمیکنم ازدواج پدیده ای باشه که به ذات خودش بد باشه. من شخصا فکر می کنم ازدواج ریسک شدیدیه و میتونه تمام رویاهای آدم را تبدیل به روزمره گی های زندگی کنه ولی اگر فرد بتونه همسر match خودش پیدا کنه به نظرم مزایای خیلی زیادی داره و آدم را در راستای رسیدن به کمالی که برای خودش تعریف کرده کمک میکنه و از مجردی خیلی بهتره. انگار که یک هم تیمی برای رسیدن به کمال پیدا میکنید.

آقا قضیه این "کمال" دقیقا چیه؟؟ که با ازدواج به کمال میخوان برسن؟ دقیقا کجا؟ چه حالتی؟ به نظر من خیلی حرف کلیشه ای هستش

واقعیتش برای من اصلا جنبه شعاری نداره و با پوست و گوشتم احساس میکنم این جمله رو. کمال از دیدگاه من هدفی هست که فرد برای زندگیش تعریف کرده که وقتی به لحظه مرگش رسید همانند مگسی نبوده که چند روزی بال زده باشه و بعدش ناپدید شده باشه و در مسیر درستی گام برداشته باشه.
البته الان خیلی از دوستام را میبینم که این چیزها براشون قابل درک نیست و بعضا مسخره هست. اکثرا میگن درس بخونیم دکترا بگیریم اپلای کنیم و .. تا پول در بیاریم و مهمونی بریم و حال کنیم. اما من شخصا چیزهای دیگری برام مهمه.
در راستای پست مربوطه هم منظورم اینه که زن و شوهر میتونن به یک دیگر کمک کنن تا هر کدوم به هدف یکتایی که باید در زندگی خود برسن ( و اسمشو گذاشتم کمال) نایل بشن.

امیدوارم توضیح مختصر من سوالات بیشتری ایجاد نکنه یا خیلی مبهم نباشه. این موضوعیه که من سالها روش فکر کردم و به اندازه یک کتاب روش حرف دارم Smile که در این مجال نمیگنجه متاسفانه
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Jooybari , karbar , SepidehP , shamim_70 , sss , mahyamk


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  هرچه می خواهد دل تنگت بگو... mengan ۵۸,۱۶۰ ۱۲,۸۵۶,۸۴۱ ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ ۱۰:۵۶ ق.ظ
آخرین ارسال: khayyam
  روابط احساسی خارج از ازدواج مردان متأهل morweb ۶۲ ۳۰,۷۴۰ ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ ۰۲:۴۱ ب.ظ
آخرین ارسال: fatemehbiglar
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۲۳ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  اخرین امار از ازدواج و طلاق در کشور mcse2010 ۱ ۲,۹۳۴ ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ ۰۵:۳۳ ب.ظ
آخرین ارسال: hamedo
  ازدواج فامیلی f.b ۲۶ ۱۷,۸۸۶ ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ ۰۵:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: hamedo
  طالع بینی ازدواج αɾια ۹ ۴,۶۸۸ ۱۵ تیر ۱۳۹۷ ۰۵:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: αɾια
  [نکات زندگی] ۱۰ شرایط خطرناک برای ازدواج ! farazin ۱۷ ۱۷,۸۰۱ ۲۳ دى ۱۳۹۶ ۰۲:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: WILL
  آنچه مردان در مورد ازدواج و مهریه باید بدانند H-Arshad ۰ ۳۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۶ ۱۰:۵۸ ق.ظ
آخرین ارسال: H-Arshad
  بررسی یال و دور منفی در فلوید Amir V ۱۶ ۱۷,۲۶۳ ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ ۰۸:۱۲ ب.ظ
آخرین ارسال: taha_h

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close