(31 مرداد 1395 07:03 ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: [ -> ] (31 مرداد 1395 04:27 ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: [ -> ]هیچی اندازه بخیه دندان و ور رفتن باهاش و تیکهپاره کردنش رو اعصاب نیست!
بینی عمل کردن و اینکه نتونی از بینی نفس بکشی
خیلی کار وحشتناکیه. چطور آدم حاضر میشه بینی ش رو باز کنن، ببندن
خیلی ترسناکه. کلا عمل زیبایی چیز ترسناکیه
از همه ی اینا بدتر مریضی روحی هست. دردش از همه ش بیشتره.
(31 مرداد 1395 07:38 ب.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: [ -> ]از همه ی اینا بدتر مریضی روحی هست. دردش از همه ش بیشتره.
و یه چیزایی مثل حرص و حسد.
انقدر به بخیه دندونم زبون زدم آخرشم یه تیکهاش کنده شد آویزون شد، پا شدم رفتم کلاً بخیه رو زودتر از موعد کشیدمش!
دکتر بهم میگن: تو پدر منو در آوردی دختر
دکتر: :|
من:
مطمئن باشید علت 90% اینکه حالمون خوب نیست یا اینکه از حال خوب به حال بد و بعضا خیلی بد می رویم تفکر دیگران است
در واقع بقیه حال آدم را بد می کنند
اینکه ذهن خوانی می کنند، وبیان اتفاقاتی که هنوز نیفتاده توسط همین دیگران آدم را بهم میریزه
ما کمتر از رفتار دیگران ناراحت میشیم
بیشتر یکی یه چی میگه آدم به هم میریزه
(31 مرداد 1395 07:38 ب.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: [ -> ]از همه ی اینا بدتر مریضی روحی هست. دردش از همه ش بیشتره.
بدتر هم شایداین باشه که مشکل کوچیکی داری ولی فکر می کنی یه مریضی خطرناکه
چقدر این خارجیا کارشون درسته !!
امروز جز مزخرف ترین روز های زندگیم بود ! دلیلشم نمیدونم ،فقط میدونم که خیلی خسته هستم ...
(31 مرداد 1395 09:20 ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]چقدر این خارجیا کارشون درسته !!
من نمی دونم منظور شما از چه لحاظیه.
ولی به نظر من، ما چون داریم اونها را از بیرون میبینیمشون، اینطوری فکر میکنیم.مطمئنا اونها هم ی نقصهایی دارند.
مثلا ی بار تو اخبار گفت برای یکی از آزمایشات پزشکی روی ی ویروس، این ویروس را به چندین نفر منتقل کردن و باعث شدند اونها تا آخر عمرشون با این مرض زندگی کنند و به بدترین شکل مردند.
کرانچی به این بزرگی دیده بودین؟؟؟!!!!!
پ.ن: خوشبختم من...
ای بابا! پلنگ جویبار چرا اینطوری شد!
(31 مرداد 1395 07:03 ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: [ -> ]بینی عمل کردن و اینکه نتونی از بینی نفس بکشی
من اگه میدونستم کشیدن اون باندها (تامپون؟) از بینی چه دردی داره، ترجیح میدادم تا آخر عمر دیگه از بینی نفس نکشم!
(31 مرداد 1395 09:29 ب.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: [ -> ]کرانچی به این بزرگی دیده بودین؟؟؟!!!!!
اینو دیدم یاد یه خاطره بد از کرانچی افتادم!
یه شب پنچ بسته کرانچی و یک بسته چیتوز موتوری رو تنهایی پشت سر هم خوردم، بعد سرم خیلی گیج رفت و انگار داشتم بیهوش میشدم! از اون شب به بعد حدود سه سال میشه که کرانچی نخوردم!
کلن ضربه فنی شدیم! چه المپیکی شد
(31 مرداد 1395 09:25 ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]امروز جز مزخرف ترین روز های زندگیم بود ! دلیلشم نمیدونم ،فقط میدونم که خیلی خسته هستم ...
امروز روز خیلی بدی بود برای من. با اتوبوس داشتم برمیگشتم خونه. توی ایستگاههای آخر که یهو همه پیاده شدن و خلوت شد، یهو دیدیم یه آقایی خیلی عجیب افتاده، سرش رو پاهاش بود و وقتی راننده رفت سراغش گفت بدنش سرد شده.
دارم دیوونه میشم. اون همه آدم اونجا بودن و کسی متوجه نشده بود.
جاهایی که باید حواسمون باشه چه بی توجهیم و جاهایی که نباید چقدر کنجکاوی بی مورد می کنیم. داریم کجا می ریم؟
==============================================
نباید شما رو ناراحت کنم ولی باید به یکی می گفتم دارم دیونه میشم.