(01 تير 1392 10:00 ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: [ -> ]بعضیها بزبان اصلی ایلام واسه ام ایمیل یا پیام میفرستن و من چیزی ازش سر درنمیارم. نمیشه هم بدم کسی بخونه چون معلوم نیست تشکره ، اعتراضه ،........
آقا فرداد منو بعنوان MA - manager assistant استخدام کن، ترجمه انواع زبان ها رو براتون انجام میدم. حقوق هم هی چی دادید خدا بده برکت.
بیمه هم نمیخوام. کردی هم یادت میدم. نظرت چیه؟
-----------------------------------------------------------
چقدر غذاهای خوشمزه شما نام میبرید. والا خونه ما معمولا به این صورت هست: زمانی که سیب زمینی آب پز گذاشته میشه برای خوردن، مقداری خورده میشه و بیش از نصفش یه هفته تو یخچال باقی میمونه. بعد از یک هفته که رغبتی برای خوردن وجود نداره، طی یک فرایند کاملا طبیعی، تبدیل وضعیت میده به کوکو!!! (الان دقیقا می دونم به این جمله فکر می کنید. "انرژی، نه به وجود میآید و نه از بین میرود، بلکه تنها از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود"
) بعد از اون هم تبدیلات دیگه ...
------------------------------------------------------------
این بیمارستان میلاد یه رستورانی داره
غذاهاش ارزونن، اگه به اندازه کافی پول برای غذا ندارید برید اونجا یه وعده فقط سیر میشید. البته توجه نکنید دارید چی میخورید. فقط سیر شدن براتون مهم باشه.
(01 تير 1392 11:16 ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: [ -> ] (01 تير 1392 10:58 ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: [ -> ]آقا فرداد منو بعنوان MA - manager assistant استخدام کن، ترجمه انواع زبان ها رو براتون انجام میدم. حقوق هم هی چی دادید خدا بده برکت.
بیمه هم نمیخوام. کردی هم یادت میدم. نظرت چیه؟
حالا یه امتحان ازت بگیرم . اینو ازاد جان ترجمه کن :
"موضوع :قه در زانسن
سه لام وه هه ر چگ کوره خاصه ایلامه ..فقط خواسم بیوشم هه ر بژی هه رچگ ایلامیه وه هه رچگ مانشت نشینه…
--
"
اگه ناجوره بگو زود حذفش کنم.
موضوع : قدردانی.
سلام به همه پسرهای خوب ایلامی(از خانم ها حرفی به میان نیومده. ببخشید
.. فقط خواستم بگویم زنده باد هرچی ایلامیه و هرچی مانشت نشینه (منظور کوه مانشت باشه).
چی شد بلاخره استخدام میشیم؟ گزینش هم که شدیم!
پس استخدامم دیگه. صندلی من کجاست؟
به قول فیلم بیگ بنگ : i am working with you.....i am not working for you
هرچی خواستی بگو من خودم برات ترجمه میکنم. آموزشش در خواب هستتا
تو تاپیک جک و طنز نوشته بود "یارو اومده گفته آموزش زبان در خواب، اخه لامصب ما تو بیداریمونم کارمون لنگ میمونه چ برسه به خواب.
"
آموزشش نیاز به همکاری داره که با توجه به شناختی که از شما دارم زمان ندارید. پس همون مترجم باشم کافیه.
به بعضیام باید گفت:
اگـــــه حس میکنــی خیلـــــــی بارتـــــه واستـــــــــ " گاری " بگیریــــــم
یه سری ویژگی های رخی از اقایون رو واقعا نمی دونم چیکار می شه کرد
مثلا 6 ساعت براشون باید توضیح بدیم که برای این بیماری باید برن دکتر! حالا بعضی خانما از اون طرف بوم افتادن!! کارخونه سازنده قرصشون یا دوزش عوض بشه دیگه نمی خورنش! یا برای یه بیماری 8 تا دکتر رو میرن
از اقایون خواهشمندم در این مورد کمی حرف گوش کن باشن و کمتر خانمهای اطرافشون رو حرص بدن. والا واسه خودشون میگیم
با تشکر قبلی و بعدی..
پ.ن : ببخشید این بحث خوشمزه دوستان رو منحرف کردم
همه آرزویم این است که ببینم از تو روئی * چه زیان تو را که من هم برسم به آرزوئی
بینا به چشمهایش شک میکند و می ایستد..!
نابینا به عصایش ایمان دارد ومیرود!
دیوار های دنیا بلند است و من گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار ... مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه همسایه می اندازد ... گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار ... آن طرف حیاط خانه خداست ... آن وقت هی در می زنم ... در می زنم .... در می زنم .... می گویم دلم افتاده توی حیاط شما ... می شود دلم را پس بدهید ؟!
کسی جوابم را نمی دهد ... کسی در را باز نمی کند ... ولی همیشه دستی دلم را می اندازد این طرف دیوار ... و من این بازی را دوست دارم ... همین که دلم پرت می شود این طرف دیوار ... همین که ...
من این بازی را ادامه می دهم و اینقدر دلم را پرت می کنم تا خسته شوند ... تا دیگر دلم را پس ندهند ... تا آن در را باز کنند و بگویند : بیا خودت دلت را بردار و برو ... آن وقت من می روم و دیگر هم بر نمی گردم...
(عرفان نظر آهاری)
خدایا احساس میکنم چند تا نشونه داری بهم میدی برای حاجت هام....
آخه یهویی مجلس جشن آقا(( حضرت علی اکبر)) پا گذاشتم... روز جوان هم بود کلی ذوق کردم... تو خونه داداشم بودم دیدم دارم از تنهایی میپوسیم به مامانمگفتم پاشو بریم امام زاده سرکوچشون... چون پنج شنبه بود گفتیم بریم زیارت و فاتحه.. اما دیدیم جشن میلاد حضرته علی اکبره و ما هم 2 ساعت تو جشن ناخوانده بودیم... کلی هم دعا کردیم...
بعدش جشن میلاد امام زمان که امروز بود ، که بچه داداشم گفت بیا باهم بریم برای جایزه ای که مقام آورده بود بیا با هم بریم بگیریم.. منم باهاش رفتم اما تو مدرسه نبود . رفتم تو تکیه(( قمر بنی هاشم)) !! پا گذاشتم اونجا و 2 ساعتی بودم و جشن میلاد(( امام زمان)) هم گرفتند...
موقع برگشت سرم گیج میرفت تو راه و متوجه شدم فشارم بالا پایین میره... تا اینکه رفتم بهداشت محله... اونجا نشستم.. تا نوبتم شه.. داشتم به حاجت خودم و آرزوم فکر میکردم... که یهو دیدم جلوم گلدسته امام زاده ای که توش جشن میلاد حضرت علی اکبر رو گرفتند داره رو به روم برق میزنه.... از تو پنجره باز اتاق بهداشت.....
بعدش غروب شد...دوباره همراه مداح که جشن میلاد امام زمان داشت ..منم رفتم....
یا خداااااااااا شما رو قسمت میدم ... یا معصومین یا امام زمان شما رو به جان مادرت زهرا قسم.... حاجت دل همه رو که به صلاحشونه روا کن.... مریضا اونایی که نازان... اونایی که خونه ندارن...اونایی که مال ندارن...ا.نایی که کار ندارن...همه و همه... حاجت دل منم بده.... حاجت دلم خیره.... یا امام زمان اومدم اینجا نوشتم که بدونید من حاجتمو روا شده میدونم... نزد خدا واسطه من شین... نوشتم تا بدونید من حاجتمو گرفته شده میدونم ..آبرومو نبرید تو این تایپیک.... بزارید من وقتی حاجت گرفتم این نوشته رو نقل قول کنم..... و با افتخار و شادی بگم آقا حاجتمو داده..... شادی من بهتر از غمگین بودنم نیس خدا؟؟؟ خدایا ....... نذرای زیادی کردم برای قبولی حاجتم یکیش اینه که کسی رو که دستش تنگه و تا به حال قسمت نشده بره زیارت آقا امام رضا..آرزوی پابوسی آقا امام رضا رو داره من کمک هزینه ای رو بهش بدم اگه آقا قبول کنه و واسطه ای بشم تا بره پابوس اما رضا.... پس از الان دنبال یکی باشید که همچین موردی باشه......
(02 تير 1392 08:44 ب.ظ)sahar121 نوشته شده توسط: [ -> ]یا خداااااااااا شما رو قسمت میدم
ایشالله حاجت روا بشی
نمیدونم
چرا این روزا حس میکنم مانشت یه جوریی شده
حس غربت میکنم
چرااز بچه های قدیمی خبری نیست
دلم پوسید
دانستن و حتی فهمیدن نسبی است. می توان به جرات گفت آنکه مدعی است همه چیز را می داند و برای هر پرسشی ،پاسخی خام دارد، نادان است.(دکتر شریعتی)
یّد علی خان در کتاب شریف «الکلم الطیّب» میگوید: این دعای ارزشمندی است از امام زمان(ع) برای کسی که چیزی ازاو ضایع گشته یا حاجتی دارد؛ بنابراین شخصی که خواسته یا مشکل مهمّی دارد، باید این دعا را بسیار بخواند:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ.
«أنْتَ اللهُ الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، مُبْـدِئُ الْخَلْقِ وَمُعیدُهُمْ وَأنْتَ اللهُ الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، مُدَبِّـرُ الْاُمُورِ، وَ بٰاعِثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، وَ أنْتَ اللهُ الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ الْقٰابِضُ الْبٰاسِطُ، وَ أنْتَ الله الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، وٰارِثُ الْأرْضِ وَمَنْ عَلَیْهٰا. أسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی إذٰا دُعیتَ بِهِ أجَبْتَ، وَإذٰا سُئِلْتَ بِهِ أعْطَیْتَ وَ أسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ، وَ بِحَقِّهِمُ الَّذی أوْجَبْتَهُ عَلیٰ نَفْسِکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ ٰالِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تَقْضِیَ لی حٰاجَتی، السّاعَةَ السّاعَةَ، یٰا سَیِّدٰاهُ، یٰا مَوْلٰاهُ، یٰا غِیٰاثٰاهُ، أسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَهُ بِهِ نَفْسَکَ، وَاسْتَأْثَرْتَ بِهِ فی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ ٰالِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تُعَجِّلَ خَلٰاصَنٰا مِنْ هٰذِهِ الشِّدَّةِ، یٰا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأبْصٰار، یٰا سَمیعَ الدُّعٰآءِ،إنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یٰا أرْحَمَ الرّاحِمین؛
به نام خداوند بخشندة مهربان
تو آن خدایی هستی که جز تو معبودی نیست؛ آغازگر و بازگردانندة آفریدگان هستی و تویی آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ تدبیر کنندة کارها هستی و هر که را در قبرهاست، برمیانگیزی؛ تو همان خدای یکتایی هستی که جز تو معبودی نیست؛ تنگ گیرنده و گسترانندة هستی و تو آن، خدایی هستی که جز تو معبودی نیست و وارث زمین و ساکنان آن هستی. از تو درخواست میکنم به واسطة نامت که هرگاه بدان خوانده شدی، پاسخ دادی و هرگاه بدان وسیله از تو درخواست شده، عطا کردی و به حقّ محمّد و اهل بیت او و به واسطة حقّی که برای ایشان بر خود واجب ساختهای. از تو درخواست میکنم تا بر محمّد و آل محمّد درود بفرستی و حاجتم را برآورده سازی؛ همین ساعت، همین ساعت ای آقای من؛ ای مولای من؛ ای فریادرس من؛ از تو میخواهم به واسطة تمامی نامهایی که خویشتن را بدان نامیدهای و آن را در دانش پنهانیت نزد خود نگه داشتهای؛ که بر محمّد و آل محمّد درود بفرستی و در رهایی ما از این گرفتاری و سختی شتاب کنی. ای دگرگونکنندة دلها و چشمها؛ ای شنوای دعا؛ به راستی که تو بر هر چیزی توانا هستی؛ به واسطة رحمتت ای مهربانترین مهربانان».
سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام
من امروز خیلی خوشحالم
امروز هم عیده امام زمان هست
هم مهمترین اتفاق زندگی من مقارن این عید هست
هم عزیز ترین دوستم تا یک ساعت پیش خونمون بود
هم ...
بعد از یکسال دوری 2 روز پیش دوستم و خانواده اش آمدن استان ما و من خیلی خوشحالم که اومدن خونه ما و دوباره دیدمش. دلم براش تنگ شده بود. پارسال شب نیمه شعبان همین دوستم زنگ زد گفت آماده شو برا احیا شب نیمه شعبان بریم حرم امام رضا (ع) بهترین هدیه بود برام. جاتون خالی خیلی خوب بود تا صبح اونجا بودیم. مراسم مناجات شعبانیه بود ...
آخیـــــــــــ بعد یکسال دوباره در چنین شبی پیش هم بودیم . هرچند از خستگی احیا نکردیم اما از دیدن دوستم خیلی خوشحال شدم
ولی الان رفتن دیگه . اما من هنوز لبریز شادی ام و این شادی رو با شما تقسیم می کنم
پانویس : الان (یعنی دقیقا 12 ساعت بعد از ایجاد این ارسال) یاد آمده که این خاطره مربوط به 2 سال پیشه !!! نمی دونم چرا فکر کردم پارسال با هم رفتیم حرم . خلاصه اصلاح می کنم