(24 شهریور 1395 12:45 ق.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط: [ -> ]نقل قول: شیر پگاه چقد بیمزه ست! :|
من جایی خوندم که این شیرهای استرلیزه و کلا شیر های پاکتی خوب نیستند.
علتش رو یادم نیست متاسفانه.
ما که از این شیرهای کیلویی می خریم. یه ربع هم می جوشونیم.خیلی هم عالی
بطریه، واقعا بدمزه ست. به خاطر پالم؟؟ انگار گفتن که از لبنیات حذف شده و فقط در یه سری اقلام خاص وجود داره، مثل پنیرپیتزا، خامه قنادی، بعضی از بستنی ها و پنیرخامه ای (اگه اشتباه نکنم). شیرهای کیلویی واقعا بهتره.
(24 شهریور 1395 12:58 ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: [ -> ]بطریه، واقعا بدمزه ست. به خاطر پالم؟؟ انگار گفتن که از لبنیات حذف شده و فقط در یه سری اقلام خاص وجود داره، مثل پنیرپیتزا، خامه قنادی، بعضی از بستنی ها و پنیرخامه ای (اگه اشتباه نکنم). شیرهای کیلویی واقعا بهتره.
به طرز عجیبی یادم نیست علتش چی بود.
بله شیر کیلویی مزه ی خوبی داره گرچه شنیدم که آب هم داخلش اضافه میکنن ولی بازم بهتر از مواد شیمیاییه.
به قول یه نفر
پارادوکس ترین قضیه دنیا اینه که حتی کسی که بخواد بفهمه بیشعوره باید شعور داشته باشه!
(24 شهریور 1395 01:15 ق.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: [ -> ]به قول یه نفر
پارادوکس ترین قضیه دنیا اینه که حتی کسی که بخواد بفهمه بیشعوره باید شعور داشته باشه!
فکر کنم از دست یه نفر ناراحتید. درسته؟
(24 شهریور 1395 12:58 ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: [ -> ]بطریه، واقعا بدمزه ست. به خاطر پالم؟؟ انگار گفتن که از لبنیات حذف شده و فقط در یه سری اقلام خاص وجود داره، مثل پنیرپیتزا، خامه قنادی، بعضی از بستنی ها و پنیرخامه ای (اگه اشتباه نکنم). شیرهای کیلویی واقعا بهتره.
این شیرای پاکتی رو من حتی نمیتونم یه قولوپ بخورم (با لبنیات مشکل شدید دارم ناخواسته). ولی باز این دامداران پرچرب که بطری مانند هستند (بطری سفید) رو قابل تحملتر یافتم. اگه شهر شما هم هست، یه تستی بکنید.
در هر حال چیزی که مطمئن هستم این هست که یه چیزی قاطیِ این شیرها میکنند و الا بچه که بودم یه بار رفته بودم خارج :دی انصافاً شیرهاشون خیلی بهتر بود. نمیگم مزهی طالبی میداد ولی حال آدم رو بد نمیکنند حداقل.
(24 شهریور 1395 01:35 ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: [ -> ]این شیرای پاکتی رو من حتی نمیتونم یه قولوپ بخورم (با لبنیات مشکل شدید دارم ناخواسته). ولی باز این دامداران پرچرب که بطری مانند هستند (بطری سفید) رو قابل تحملتر یافتم. اگه شهر شما هم هست، یه تستی بکنید.
در هر حال چیزی که مطمئن هستم این هست که یه چیزی قاطیِ این شیرها میکنند و الا بچه که بودم یه بار رفته بودم خارج :دی انصافاً شیرهاشون خیلی بهتر بود. نمیگم مزهی طالبی میداد ولی حال آدم رو بد نمیکنند حداقل.
آقا شما که خارج رفتی شیر طالبی ها و پیتزا رست بیفاشون چطور بود؟ صرف می کرد بریم خارج؟
(23 شهریور 1395 11:31 ب.ظ)Skyrim نوشته شده توسط: [ -> ]سوالایی که کاربر بلک مطرح کرد واقعا واسه من و شاید خیلی های دیگه سوال بود. و Milestone هم واقعا برای جواب دادن سنگ تموم گذاشت.
اما واقعا حیف که بحثهای به این مهمی اینجا شکل گرفت ... ای کاش یه تاپیک دیگه بود تا میشد بیشتر در موردش اظهار نظر کرد. شاید خیلی از کاربرا نپسندن این بحث بیشتر از این تو این تاپیک ادامه پیدا کنه. الان من میخام سوالات جدید بپرسم ولی نمیدونم کار درستی هست یا نه؟
سال ۹۳ عضو شده میگه تازه وارد.
آره انصافا خیلی حیفه، امیدوارم تاپیک جدید برن. من که پستارو خوندم، درسته از گرافیک چیزی بلد نیستم، ولی چهار تا کلمه یادگرفتم، بعدا کلاس بگذارم!
(24 شهریور 1395 12:11 ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: [ -> ]آخیراً هم تصمیم گرفتم سؤالاتی که اینجا پرسیده میشه رو اگه بلد باشم هم جواب ندم.
me too (نه که بلدم واسه همون!)
-------------------------------
راستی به جز Milestone یکی دیگه از کاربران که یک عالمه وقت و... واسه پستاش میذاره، همین کاربر Behnam هست. جواب سوالات درسیش رو دیدین؟ شاهنامه فردوسیه.
(24 شهریور 1395 01:41 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]آقا شما که خارج رفتی شیر طالبی ها و پیتزا رست بیفاشون چطور بود؟ صرف می کرد بریم خارج؟
وقتی شیر شون بهتر بوده پس شیر طالبی هاشون هم مطمئنا بهتره فکر کنم. ولی شما نرید خارج.ایران به برنامه نویسان بروزی مثل شما احتیاج داره.
جایی خوندم که توی یکی از کشورهای خارجی، بستنی عروس دریایی هم ساختن که توی شب می درخشه.
(24 شهریور 1395 01:35 ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: [ -> ]این شیرای پاکتی رو من حتی نمیتونم یه قولوپ بخورم (با لبنیات مشکل شدید دارم ناخواسته). ولی باز این دامداران پرچرب که بطری مانند هستند (بطری سفید) رو قابل تحملتر یافتم. اگه شهر شما هم هست، یه تستی بکنید.
در هر حال چیزی که مطمئن هستم این هست که یه چیزی قاطیِ این شیرها میکنند و الا بچه که بودم یه بار رفته بودم خارج :دی انصافاً شیرهاشون خیلی بهتر بود. نمیگم مزهی طالبی میداد ولی حال آدم رو بد نمیکنند حداقل.
شاید lactose intolerance هستی...
شیر بدون یا کم لاکتوز بخر، سویا هم خیلی خوبه ها.
(24 شهریور 1395 01:35 ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: [ -> ] (24 شهریور 1395 12:58 ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: [ -> ]بطریه، واقعا بدمزه ست. به خاطر پالم؟؟ انگار گفتن که از لبنیات حذف شده و فقط در یه سری اقلام خاص وجود داره، مثل پنیرپیتزا، خامه قنادی، بعضی از بستنی ها و پنیرخامه ای (اگه اشتباه نکنم). شیرهای کیلویی واقعا بهتره.
این شیرای پاکتی رو من حتی نمیتونم یه قولوپ بخورم (با لبنیات مشکل شدید دارم ناخواسته). ولی باز این دامداران پرچرب که بطری مانند هستند (بطری سفید) رو قابل تحملتر یافتم. اگه شهر شما هم هست، یه تستی بکنید.
در هر حال چیزی که مطمئن هستم این هست که یه چیزی قاطیِ این شیرها میکنند و الا بچه که بودم یه بار رفته بودم خارج :دی انصافاً شیرهاشون خیلی بهتر بود. نمیگم مزهی طالبی میداد ولی حال آدم رو بد نمیکنند حداقل.
ما این سری دیگه اتفاقی شد که پگاه گرفتیم و گرنه نه ماست و نه شیر پگاه نمیگیریم هیچ وقت. دامداران میگیرم همیشه. خوش به حالتون بچه بودین رفتین خارج
ما رو نهایتا با قطار میبردن تا مشهد بعد توی تونل که میشد، جیغ میکشیدم انرژی مون تخلیه بشه
(24 شهریور 1395 02:11 ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: [ -> ]ما این سری دیگه اتفاقی شد که پگاه گرفتیم و گرنه نه ماست و نه شیر پگاه نمیگیریم هیچ وقت. دامداران میگیرم همیشه. خوش به حالتون بچه بودین رفتین خارج ما رو نهایتا با قطار میبردن تا مشهد بعد توی تونل که میشد، جیغ میکشیدم انرژی مون تخلیه بشه
باز شما یادتونه خاطره ی قطارتونو.
من 3 ساله بودم با قطار رفتیم مشهد. اصلا یادم نیست.
5 سالگی هم با هواپیما رفتیم . اینو یادمه
خیلی خوب بود. هواپیما که ارتفاعشو کم و زیاد می کرد دوست داشتم. حتی یادمه ظرف غذاشون هم چند تیکه بود، یه جورایی مثل ظرفهای سلف.
بقیه اشو دیگه با ماشین رفتیم
(24 شهریور 1395 01:15 ق.ظ)SepidehP نوشته شده توسط: [ -> ]به قول یه نفر
پارادوکس ترین قضیه دنیا اینه که حتی کسی که بخواد بفهمه بیشعوره باید شعور داشته باشه!
بی شعور خودش نمی فهمه بیشعوره، حتی دور و بریهاش هم ممکنه هرگز نفهمن. ذی شعوری و بی شعوری هم نسبیست متاسفانه!
در کل دنیای ما با این بی شعوری ها احاطه شده. بی شعورها بر جهان ما حکومت می کنن...
(24 شهریور 1395 01:41 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]آقا شما که خارج رفتی شیر طالبی ها و پیتزا رست بیفاشون چطور بود؟ صرف می کرد بریم خارج؟
والا آره نوشیدنیهای جالبی داشتند. فردای روزی که رسیدم چون آشنا بودم به یه مهمونی/شام دفاع دکتری دعوت شدم که دو نفر از جمله یکی از دانشجوهای مستر که در یک بار کار میکرد رو مسئول نوشیدنی و اینا کرده بودند، چیزای لوکسی بود که برام تازگی داشتند. کلاً از این 6 ماهی که اونجا بودم 49 تا عکس گرفتم (میخوام فرار رو به جلو کنم که آقا جان ندید بدید نیستم من) که یکیش عکس یکی از نوشیدنیها هست (مخلوط توتفرنگی و یکی دو چیز دیگه مثل اون قرمزهی شبیه انگور هست که چند جا دیدم ولی آخرش نفمیدم چیه)
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
اما غذاها همه از بیخ افتضاح. رستبیف کجا بود! پنیر پیتزاهاشون یا در واقع خمیر پیتزاهاشون یه چیزی کمی ضخیمتر از نون تافتون خودمون با مساحتِ حدودً دو برابر (شعاع رادیکال 2 برابر) پیتزاهای ایران بود. بعد رووش یه چیز قرمز که یه چیزی بین رب و سس گوجه بود میمالیدند میشد پیتزای مارگاریتا! دستور پخت و عکسش اینجا:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
هست و تقریباً همین شکلی بود. منتهی مشکلی که هست اینه که بقیهی پیتزاهاشون هم مشتق این بود. مثلاً پیتزای پپرونی همین مارگاریتا بود که چند تا فلفل پهن رووش انداخته بودند و بس! یا مثلاً روی همین مارگاریتاهه تن ماهی میریختند میشد پیتزای tuna! یا رووش donar (اینجا بهش کباب ترکی گفته میشه ولی همون donar معروفتر هست، چون معنیش به ترکی میشه "چرخنده یا چیزی که میچرخه" و خب کباب ترکی هم میچرخه دیگه!) میریختند میشد پیتزای donar. اینکه فکر کنی پیتزای مرغ و قارچ یا رستبیف و ... برات سرو میکنند خیال خام هست. من روزایی که وقت نداشتم به رستورانهای ترکی پناه میبردم که باز یه 50 درصد میتونستند ایران رو شبیهسازی کنند. من اونجا حتی نتونستم خیارشور پیدا کنم چون طبعشون شیرین هست و خیارشورهاشون شیرین بود حالم بد شد! آخرش دست به دامان مغازههای عربها (بیشتری تونسی و شمال آفریقایی بودند) یا ترکها شدم اونم کیفیتشون آشغال بود. یا مثلاً چند بار همبرگر با مارکهای مختلف گرفتم یک راست انداختم آشغالی و ... مارکهای وارداتی حلالشون (تأکیدم روی حلال بودن نیست، خواستم بگم مارکهایی که به ذائقهی ما بسازه) یا از ترکیه بود که خوب بود ولی سر راه خونهی من نبودند، یا از کشورهای عربی که اونا بیکیفیت بودند.
ولی شنیدم آمریکا بهتره. البته آمریکا که از اروپا بیریشهتر هست، منظورم این بود که ایرانی اینا زیاد داره اوکی هست. مثلاً کلهپاچه و سنگگ اینا راحت پیدا میشه توو جاهایی مثل کالیفرنیا پس پیتزا هم شاید پیدا بشه و الا جاهای دیگهش اونجا هم سخته؛ دوستم میگفت مراسم thank giving بود و بوقلمون گذاشته بودند همینطوری پخته بود مزهی خون میداد چون نه ادویهای نه ربی چیزی... باز فرهنگ اروپا خیلی خیلی بهتر هست؛ آمریکا که بر مبنای مصرف هر چه بیشتر هست تا مردم رو سرگرم خوردن و وام گرفتن و خرج کردن بکنند. ظهر فستفود رو میزنند به بدن و حالا تا شب دِ بدو که آب بشه. اصن الان که مینویسم افسوس میخوردم آدم مجبور هست بره ولی خب شاعر گفته سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح، نتوان مرد به سختی [صرفاً به این خاطر] که من این جا زادم"
(24 شهریور 1395 01:51 ق.ظ)jazana نوشته شده توسط: [ -> ]شاید lactose intolerance هستی...
شیر بدون یا کم لاکتوز بخر، سویا هم خیلی خوبه ها.
نه اتفاقاً توو پست قبلی هم میخواستم بنویسم چرا نمیخورم ولی دیدم حرّافی میشه.
راستش من تا 5 سالگی همه جور لبنیات میخوردم ولی نمیدونم یهو چی شد که تا همین الانش هیچی لبنیات نمیتونم بخورم. شیر رو هم تا 6 7 سال پیش نمیتونستم بخورم. نه اینکه بخورم و معدهم به هم بریزه، کلاً وقتی میبینم مخصوصاً پنیر سنتی اینا باشه و بووش به دماغم بخوره حالم شدیدً بد میشه، حتی به بشقابش هم به کراهت دست میزنم تا داخل یخچال بذارم مثلاً. حدسمون این هست که یه چیز ضایعی به خوردم دادند که اینطور شدم. مثلاً 10 سال پیش، حدود یکی دو سال نمیتونستم گوشت بخورم ولی خب علتش این بود که قصابه گوشت شتر بوده یا حیوون پیر بوده چی بوده انداخته بوده و من یکی دو لقمه خورده بودم بعدش ناخودآگاه زده شده بودم. الانم فقط دوغ و شیر میتونم بخورم که اولی هم افت فشار میاره وسط روز نمیشه خورد.
(24 شهریور 1395 01:45 ق.ظ)jazana نوشته شده توسط: [ -> ]راستی به جز Milestone یکی دیگه از کاربران که یک عالمه وقت و... واسه پستاش میذاره، همین کاربر Behnam هست. جواب سوالات درسیش رو دیدین؟ شاهنامه فردوسیه.
اختیار دارید ولی نه خدائیش من فقط در حدی که از حالت پیچوندن خارج بشه مینویسم. البته این پستم چرا شاهنامه شد در حالی که تا پایان یکشنبه باید...
رویاهایت باید بزرگتر از ترس هایت باشد...